°•پارت 41•°

62 9 2
                                    

یهو یه صدایی از پشت سرم اومد که می گفت:

- اهم اهم، مزاحمتون که نشدم؟! اگه صحبتای عاشقانتون تموم شده لطف کنید و بمیرید!

فوری اسلحه ی لیام رو از دور کمرش در آوردم، تفنگش رو نشونه رفتم و بووم...
تفنگش از دستش پرت شد‌. قهقهه ای زد و گفت:

- باشه! باشههه~ دل جیگر خوبی داری، شاید به کارمون اومد!

+ تو هم خوب تخمی داری که یه تنه مثل پیام بازرگانی جلمون سبز شدی...

- هاهااااهااا ازت خوشم میاد! هنوزم دیر نشده، نظرت چیه واسه هدر نرفتن استعدادت نوچه ام بشی، اگه بخوای میتونی اسباب بازیتم با خودت بیاری. کلی توش پوله، چطوره؟

+ هه! دیدی لیام؟ تا وقتی که انگلستان بودم از بس که دیر به دیر کار گیرم میومد داشتم از گشنگی می‌مردم ولی حالا روزگار رو ببین؟! قدمت واسم خیره، راه به راه شغلای خفن و پر پول به پستم میخوره!

لیام درحالی که داشت از توی بغلم یواشکی تعداد آدما پشت سرم و مکانشون رو با انگشت روی کمرم بهم میگفت با صدای آرومی گفت:

- یعنی میگی میشه با پولش مراسم گرفت؟

دو نفر پشت درخت سمت راستم قایم شده بودن، همینطور که بهش علامت میدادم گفتم:

- عـااا... نمی‌دونم! میگم یارو؛ اونقدری میدی که واسه قناری طلاییم یه مراسم خوب بگیرم؟

+ اونقدری که بتونی باهاش هفت شبانه روز جشن بگیری ولی بهت پیشنهاد میدم که این کارو نکنی! البته به قمری جونت بر نخوره ولی این روزا ازدواج خط کاره ما آلفاها نیست...

- شنیدی چی گفت خرگوشم؟ میگه دوره ی ازدواج سر اومده~ چطوره با پولش یه چندتا ویسکی باز کنیم و بچه پس بندازیم؟ هومم؟ به جمعیت هم کمک می‌کنیم!

لیام یه نیشگون ریزی ازم گرفت و گفت:

- بچه ها خرج دارن! موافق نیستی عزیزم؟

+آخ، شنیدی چشم قرمزم چی میگه؟ بچه ها خرج دارن.. تو میتونی خرجشون رو با حقوقم بدی؟

× چرا که نه! اونم وقتی که دل روده هاتون رو فروختم!

آروم زیر گوش لیام گفتم:

- می دونی که-

+ نمی‌خواد بهم یاد بدی!

- هاااهاااهااا~ اوکیع پس.

× چی اوکیه؟! اگه فکر اینکه بخواین از دستم در-

من و لیام توی یه ثانیه جاهامون رو با هم عوض کردیم و لیام اسلحه ی روی زمینم رو برداشت و به اونایی که بهش گفته بودم شلیک کرد. منم فوری رفتم سمت اون بوزینه که رئیس قاچاقچیا بود و با پشت اسلحه کوبیدم تو پس کله اش و رفتم سراغ اونایی که لیام آمارشون رو داده بود...

Blood turns Lili red (Moriarty The Patriot)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang