Part_8

499 118 3
                                    

Love and Madness🥂
MAHDIE

اخماش باز شد و  نیشخندی زد و گفت

_حالا چون تو رفیقمی و زیادی منو دوست داری.. میتونم یک استثنا قائل شم و یک شبم با تو باشم....

اریک چشماشو گرد کرد و چند قدم عقب رفت و گفت

_ نه نه نه! غلط کردم!
من ترجیح می‌دهم با دوست دخترام  بپرم...

قبل‌از این‌که ییبو حرفی بزنه صدای هاشوآن  توی اتاقک پیچید

_ پس اگه قصد نداری که دخلتو بیاریم! صداتو ببر و بزنین بریم....

به سمت هاشوآن که استایل جذاب و یک دست مشکی زده بود برگشتن و دونفره همزمان گفتن

_واووووو...

هاشوآن  دستشو  روی سینه‌اش گذاشت و با لودگی خم شد و گفت

_ خواهش می‌کنم.. خواهش می‌کنم...
من متعلق به همه ام...

سه‌نفری به‌هم نگاه کردند و زدن زیر خنده  و بعد از چک کردن خودشون  توی آینه از اتاقک بار بیرون زدند..

طبق معمول با ورودشون توجه همه به سمتشون جلب شد

اینجا جایی نبودش که پسر های جذاب و زیبا کمی داشته باشه  ولی وجود دوتا فرد آسیایی اونم به این جذابیت  و  وجود یک فرد کاملاً متناقض با  دوتای دیگه  یعنی اریک با استایل بلوند اروپایی طورش
خیلی اونا رو خاص کرده بود

اصولاً آمریکا کشور نبودش که افراد خارجی یا افراد مهاجر بتونن توش خیلی مانور بدن ولی ییبو و هاشوآن به‌خاطر چهره خاص و از طرفی پیشینه خانوادگی و ثروت زیادی که در اختیار داشتند خیلی زود تونسته بودن توجه دیگران رو به خودشون جلب کنن و صرفاً بدون توجه به آسیایی بودنشون چه توی شرکت، چه دانشگاه و چه توی همین بار تایپ مورد علاقه‌ی دخترها و پسرهای زیادی شده بودن ...

ناگفته نماند که از شانس بد دخترا.. اون دوتا  هیچ گرایشی به سمت جنس مؤنث نداشتند  و فول گی به حساب میومدن...

ولی  اریک  با این که  پای ثابت حضور توی این بار و بزن بکوباش بود
ترجیح  می‌داد که با دوست دختراش وقت بگذرونه و سمت پسرا نره...
تنها دلیل حضورش تو این‌بار دوستاش  بودن

جمع سه‌نفره اونا تقریباً توی این بار و خیلی از بارهای دیگه ستاره به حساب میومد

سه‌تا پسر تاپ و زیبا با ثروت خیلی زیاد....چیزی بود که توجه هر دختر و پسری  رو  به خودش جلب می‌کرد...

ییبو و هاشوآن از بین پسرا و اریک از بین دخترا پارتنرای وان نایتشون رو انتخاب میکردن و.... این یک معامله دوسر سود خیلی خوب بود...

عقیده این سه  پسر این بود که پول و چهره چیزهایی هستند که باید ازشون نهایت استفاده رو  در راه رسیدن به لذت زندگی برد و.... خب این قاعده چیزی بود که اونارو  به هم‌دیگه وصل کرده بود...

چند ساعتی از حضورشون  چون توی بار گذشته بود و طبق معمول صدای آهنگ و بساط دود و مشروب و خیلی چیزای دیگه فراهم بود...

یکی از برتری‌هایی که این بار نسبت به خیلی از بارهای دیگه نه‌تنها در سطح شهر بلکه در سطح کشور  داشت...

این بود که افرادی که توی این بار رفت‌وآمد داشته‌اند صرفاً جدا از گرایشی که داشتن افراد ثروتمند و بانفوذی بودند و  این باعث می‌شد اطلاعات افراد به بیرون درز نکنه و امنیت خیلی بالایی در حفظ هویت عضو هاش داشته باشه....
همین مورد  این‌بار رو  از سایر بارها متمایز کرده بود و باعث شده بود افرادی که این‌جا میان هیچ دلیلی برای کنترل رفتارشون نداشته باشن و کاملاً خودشونو  رها کنه...

شوآن نگاهی به ییبو که توی فکر بود  انداخت و گفت

_ فکر نکنم که جناب وکیل  قصد اومدن به اینجارو داشته باشه رفیق....

اریک با صدای کشیده و خمار حاصل خوردن پیک های پی در پی مشروب گفت

_  اصلا اگه میومد عجیب بود....
آخه کدوم آدم درست و آبرو داری مثل وکیل شیائو حاضره به همچین جایی بیاو.... اونم برای تنظیم قرارداد!
اگه می‌اومد باید....

هنوز حرف اریک تموم نشده بود که صدایی از بالای سرشون باعث شد سر سه‌تا مرد با حیرت بالا بیاد

_ سلام پسرا... واقعا بابت تاخیرم متاسفم...


🔐😃

🔴بعله دوباره جانان پیداش شد و اتک زد به این سه تا بچه 🤤
دگ تا پارتای بعد که ببینیم داستان این بار به کجاها که نمی کشد 😏🔥

⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡Where stories live. Discover now