❤️قبل از خواندن لایک کنید💚
Love and Madness🥂
MAHDIE
Part61جان به جای خالی پسری که همین چند دقیقه پیش با تمام وجود در برابر گریه کردن مقاومت کرده بود نگاهی انداخت
به سمت تراس خونش رفت و به ییبو یی که به نرده ها تکیه زده بود و به آسمون نگاه می کرد نزدیک شد و کنارش ایستاد
کمی مکث کرد و پرسید
_پدرت بود؟
ییبو بدون جواب دادن بهش سری تکون داد که جان ادامه داد
_حرفای بینتون رو شنیدم و باید بگم..
قبل از این که جان جمله اش رو کامل کنه با صدای خش دار و خسته ای گفت
_نگو..
کمی به سمتش چرخید و با چشم های سرخ شده و پوستی رنگ پریده تکرار کرد
_اگه میخوای بگی که نباید با پدرم اینجوری رفتار کنم و باید بشم پسر مطیع و سر به راه خاندان وانگ هیچی نگو
نمیخوام چیزی بشنومجان چشماش رو چرخوند و کمی به سمتش چرخید
_وسط حرفم نپر بچه!
دارم حرف میزنم..لبخندی زد
_میخواستم بهت بگم من حق کامل رو به تو میدم ییبو
و بعد در برابر نگاه خیره ییبو ابرویی بالا انداخت
_چیه؟ چرا این جوری نگاه میکنی؟
نکنه فکر کردی من مثل این پدر های کلیسا قراره بهت نصیحت کنم که باید با شرایط کنار بیای و در ازای از بین بردن خودت پدرت رو راضی کنی؟سری تکون داد و به رو به رو خیره شد
_نه ییبو
نه تو یک آدم نابالغی که کسی بخواد توی تصمیم گیری هات دخالت کنه یا بخوای برای انتخاب هات سرزنش بشی
و نه قراره مثل شخصیت های مهربون توی داستان
جواب بدی رو با خوبی بدی که شاید روزی کسایی که بهمون زخم زدن متوجه اشتباهاتشون بشن!به سمتش چرخید و با آرامش گفت
_حرفاتو با پدرت شنیدم
به نظر من هیچ چیز شرم آوری توی گذشته تو وجود نداره ییبو که بخوای به خاطرش خودتو سرزنش کنیپوزخندی زد
_حتی اگه یک هرزه باشم؟
حتی اگه بگم خیلی بیشتر از تصورات تو وان نایت داشتم بازم از نظر تو باید به گذشتم افتخار کنم؟جان آهی کشید و نگاه سنگینی به ییبو انداخت و توضیح داد
_ییبو هیچ کس در مقامی نیست که بخواد زندگی کسی رو قضاوت کنه و در موردش نظر بده
ولی تو ییبو هرکس جای تو و توی شرایط تو بود قطعا این زندگی رو چه بسا بدتر و تاریک تر برای خودش میساخت
اینو به عنوان وکیل شیائو جانی بهت میگم که سراسر زندگی کاریم پرونده های وحشتناکی به خاطر آسیب هایی که از طرف عقاید احمقانه و طرد شدن فرد از جامعه و خانواده دیدم
و...
BẠN ĐANG ĐỌC
⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡
FanfictionLove and Madness🥂 Writer : mahdie Yibo Top Happy End خلاصه : شیائو جان سی ساله وکیل کارکشته کمپانی بزرگ چین برای بستن قرارداد بزرگی به آمریکا سفر میکنه و با وانگ ییبو بیست و چهارساله وارث زنجیره تجاری لئون، پلی بوی سرکش و رام نشده آشنا میشه پسری ک...