❤️قبل از خواندن لایک کنید ❤️
Love and Madness🥂
MAHDA_عقیده من اینه که آدم باید با چشماش زیبایی هارو بیینه و لذت ببره....
البته.... قانون اصلی اینه که زیبایی هارو باید بوسید....لبش رو خیس کرد و مقابل چشمان خمار و مست جان توی صورتش خم شد و نوازش وار پرسید
_میتونم ببوسمت شیائو جان؟
جان به قدری از حرف ییبو شکه شده بود که ناگهان نیمی از مستیش پرید و ذهن آشفتش شروع به کار کرد
توی دلش فریاد زد
_ لعنت بهت وانگ ییبو دست از تحریک کردن من بردار....
خیلی دوست داشت م که این جمله رو بلند توی صورتش داد بزنه ولی برخلاف مغز نیمه هوشیار شدش بدنش هنوز هم بی حس و مست بود...
چشماشو چرخوند و آب دهنش را قورت داد ولی ییبو بک دنده تر از این حرفا بود..
پس دوباره تکرار کرد
_میتونم میتونم ببوسمت جان؟
جان چنگی به رون پاش زد و با خودش زمزمه کرد
_ توقع داره چی ازم بشنوه؟
مغزش درست قادر به تحلیل کردن نبود...
حتی دیدش هم واضح نبود و چهره ییبو رو در هاله ای از سراب میدید...خودش رو برای این بدمستی و کم ظرفیتیش برای هزارمین بار لعنت کرد و نگاه گیجش رو به چشمای منتظر و مشتاق ییبو داد
ییبو با دیدن نگاه جان ذرهای عقب کشید و به جان فضایی برای نفس کشیدن روی کاناپه دونفره تنگ داد
_میدونی من از اون تیپ آدمایی نیستم که بخوام بدون رضایت کسی بهش دست بزنم و باهاش بخوابم..
تموم پارتنرای من کسایی ان که خودشونو با میل رضایت خیلی زیاد بهم پیش کش میکنن.....یهو خودشو نزدیک تر کرد و بدن بی جون جان رو تقریبا روی پاهاش کشید و بی توجه به خر خر ناراضی جان ادامه داد
_ولی تو جان... توی لعنتی با اون لبخندت.. با اون چشمات... استایل کت شلواریت...
درست از همون لحظه اول که و دیدمت،
حتی الان مدام توی ذهنم یک جمله بود و تمام« بوسیدنش میتونه چه حسی داشته باشه؟»
جان گیج و مبهوت به جفت چشمای تیره ولی عمیق مقابلش خیره شد
چشمای این پسر چیزی نبود که بتونه ازش بگذره.. حالا فرق نمیکرد چه توی مستی الان..
چه توی هوشیاری کامل...درسته! جان به پسر مقابلش حسرت میخورد
به این پسرک گستاخ که به طرز بیرحمانه ای جذاب و سکسی بود....
یک جوون زیبا... هات... صد البته پر از اعتماد به نفس...
پسری که واضحا عاشق خودش بود و خیلی زیاد با خودش حال میکرد.... این قدر پر از اعتماد به نفس که بدن جان رو در حصار بگیره و روی خودش بکشه...
و مقابل چشماش با وجود 6 سال بزرگی سن و 3 سانت بلند تر بودن با صدای بلند اعتراف کنه که از همون اول نگاهش به جان یک مدل دیگه بوده و جان محرک شهوتش شده...
![](https://img.wattpad.com/cover/296750287-288-k19056.jpg)
ESTÁS LEYENDO
⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡
FanficLove and Madness🥂 Writer : mahdie Yibo Top Happy End خلاصه : شیائو جان سی ساله وکیل کارکشته کمپانی بزرگ چین برای بستن قرارداد بزرگی به آمریکا سفر میکنه و با وانگ ییبو بیست و چهارساله وارث زنجیره تجاری لئون، پلی بوی سرکش و رام نشده آشنا میشه پسری ک...