❤️لایک و کامنت یادتون نره 💚
Love and Madness🥂
MAHDIE
Part77به محض خارج شدن از فضای گرفته و سر بسته بار به بهونه
« مست بودن جان و هواخوری کوتاه»
و تنفس هوای تازه به آرومی جان رو توی تاریکی کشید و لب هاشون روی هم نشست.بوسه ای داغ و سراسر هیجان
نفس های بلندی که توی تاریکی بین درخت های کنار محوطه میپیچید و هر لحظه تند تر می شد_بریم خونه؟!
جان نفسش رو با شدت بیرون داد و کلافه جواب داد
_نمیشه
اونجا منتظرمونن
اگه این جوری بریم همه میفهمن یک اتفاقی افتادهنیشخندی زد و ابروش رو بالا انداخت
بدنشو چفت بدن مرد بزرگ تر کرد و با روشن کردن صفحه موبایلش و گرفتن جلوی صورت جان گفت_همین الانم همه میدونن چی شده گاگا
جان نگاهش رو به صفحه چت گوشی ییبو انداخت و با دیدن مکالمات انجام شده چشماش گرد شد
« مکالمات
+ شوآن : سگ حشری ما که فهمیدیم مستش کردی و داری کجا میری
+ اریک : فکر میکنه ما حواسمون نبود که چه غلطی میکردش اونور میز
به هر حال رفیق سرویس بهداشتی نرین که دوربین داره
جاش برو توی پارکینگ قسمت B اونجا خصوصی و ماشین من پارک
نه دوربین داره... نه کسی رفت آمد میکنه
حشری فاکی فقط برگردینجان به ایموجی های خنده و حرفای کثیف رد و بدل شده نگاه کرد و با احساس بدبختی چنگی به موهای سر ییبو که توی گردنش فرو رفته بود زد و گفت
_لعنت بهشون
من دیگه به اون جا بر نمی گردم ییبوییبو بدون جدا شدن ازش
سرش رو کمی بالا آورد و مک محکمی به نبض تپنده شاهرگش زد و کنار گوشش زمزمه کرد_به هر حال الان چه اتفاقی بیوفته چه نیوفته
همه میدونن چه خبره
پس..دستشو از دور کمرش بالا کشید و کل مسیر تا دنده هاشو لمس کرد و با لحن وسوسه کننده و پر از شیطنت گفت
_ حداقلش اینه بیا الکی رسوای جمع نشیم
هوووم ؟!تاثیر پیک های پی در پی الکل بود یا احساسات افسار گسیخته اش بود یا نه رو تشخیص نمیداد
شنیدن صدای تپش ضربان کوبنده قلب هایی که هم ریتم و همراه با هم میکوبیدند رو از روی سینه های بهم چسبیده شون کافی بود.خنده آرومی کرد و با نگاه درخشان و لحن سر زنده پرسید
_توی فضای عمومی؟!با وجود جمله سوالی که پرسیده بود
خودشو بهش نزدیک تر کرد و با تک نگاهی به چشم های درخشان پسر کوچک تر لباشو روی لب های سرخ رژ خورده ای که به اطراف کشیده شده بود کوبید

YOU ARE READING
⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡
FanfictionLove and Madness🥂 Writer : mahdie Yibo Top Happy End خلاصه : شیائو جان سی ساله وکیل کارکشته کمپانی بزرگ چین برای بستن قرارداد بزرگی به آمریکا سفر میکنه و با وانگ ییبو بیست و چهارساله وارث زنجیره تجاری لئون، پلی بوی سرکش و رام نشده آشنا میشه پسری ک...