Prt_13

433 110 1
                                    

❤️قبل از  خواندن لایک کنید ❤️

Love and Madness🥂
MAHDA

ییبو که با دیدن حالات چهره جان و نیشخندی که روی صورتش جا گرفت متوجه درگیری ذهنیش شده بود

با خودش زمزمه کرد

_هرچه قدر بیشتر مقاومت کنی من برای داشتنت بیشتر وسوسه میشم...

بعد با فکر به این که باز هم موفق به بوسیدن جان نشد.. تک خنده ای  کرد و گفت

_شیائوجان نظرت چیه که تغییری توی پوزیشنمون بدیم و ادامه جشنمون رو بگذرونیم؟

جان نیشخندی به حرف ییبو زد و با صدای خش انداخته گفت

_لعنت به خودت و جشن و پوزیشنت!
لعنتی من باید رانندگی کنم.. دست از وسوسه من بردار

و بعد خودش رو از روی ییبو کنار کشید و غرید

_بالخره هوای تازه به بدنم رسید...

ییبو شیطنت آمیز جوابش رو داد و در همین حال بطری بوربن  رو به انگشتان کشیده جان سپرد

_یک امشب رو بیخیال خط قرمزات بشو وکیل شیائو و بنده  رو همراهی کن...
نگران رانندگی هم نباش.. نهایتا بیهوش میشی و صبح چشماتو توی تخت من  باز میکنی...

جان چشماش رو ریز کرد و با گفتن

_منحرف لعنتی..

بطری رو از دست ییبو چنگ زد...

درسته! جان قصد داشت ادامه بده...
به قدر کافی امشب روی ییبو رو به خودش باز کرده بود  و میدونست تا اینجام از فردا برای کنترل کردن یببو داستانها خواهد داشت ولی شنیدین که میگن

« گلی که از ریشه در اومده هیچ ارزشی ندارع .. حالا هیچ فرقی نمیکنه  توی بیابون باشه یا توی گلستون!» *

بطری رو بالا گرفت و رو به ییبوی پر حرارت گفت

_جامت رو به شرطی برات پر میکنم که دهنتو ببندی و به جای دریدن من با نگاهت  روی نوشیدن تمرکز کنی..

ییبو قهقه ای زد و فریاد کشید

_ به سلامتی اخلاقای خاصت وکیل شیائو!

مهدیه :  اون عبارت ستاره دار * یک ضرب المثل چینی که همون معنی « آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجبه» (:

⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡Where stories live. Discover now