Prt_29

417 113 2
                                    

❤️قبل از  خواندن لایک کنید ❤️

Love and Madness🥂
MAHDA

ییبو نفسش رو حبس  و بدنش رو سفت کرد

از نظر ییبو جان نمی‌دونست که داره چی کار میکنه و با هر جمله ای که به زبون میاره اونو تشویق می کنه تا دست از خودداری بکشه و به جونش بیوفته

ییبو چرخید و پشت به جان با طعنه گفت

_یادم میاد یکی گفت بوسیدن آدمی که بهت هیچ حس و کششی نداره خیلی دردناکه و منم اینو کاملا قبول دارم

جان دستش رو بالا برد و صورت پسر رو به سمت خودش چرخوند
نگاهش رو توی چشمایی که فریاد می زد فاصله ای تا وحشی شدن نداره چرخوند و گفت

_حرف منطقی زده ولی...

توی یک حرکت چرخید و روبه روش قرار گرفت

خودشو نزدیک کرد و کمر پسر رو به سمت میز هل داد

_ ولی تو به من علاقه داری...
پس من تورو می بوسم

سرش رو جلو برد و لبش رو خیس کرد
نگاهش رو از چشماش گرفت و به لبهاش  داد

ایده ای برای رابطه با ییبو  و کاری که داشت انجام میداد نداشت
ولی واقعا دوست داشت اونو ببوسه و پس
انجامش داد

به محض لمس کردن لبای نرمی چشماش رو بست و به شونه پسر چنگی زد و بوسه ای کاشت

بعد از مکثی چشماش رو باز کرد و عقب کشید

سرش رو بالا آورد و زبونش رو روی لبش کشید و مزه رژ لب رو احساس کرد

سرش رو تکون داد و لبخند درخشانی زد

با افتادن نگاهش به چشم هایی داشت میسوخت و با حس عضلاتی که زیر دستش سفت شده بود با خودش زمزمه کرد

_یک... دو.... سه

و به محض به زبون آوردن عدد سه جاشون عوض شد و کمرش به میز برخورد کرد

در حین پیچیدن دست هایی به دور تنش تنها کاری که قبل از چسبیدن لبایی که وحشیانه لبش رو در اسارت گرفتن
تونست خودش رو بالا بکشه و برای محافظت از کمرش در برابر هرگونه آسیب دیدگی بدنش رو روی میز مستقر کنه

بعد از مدت نه چندان کوتاهی با نفس نفس دستاشو از دور گردن ییبو باز کرد و خودش رو عقب کشید

ییبو با لذت به مرد بهم ریخته رو به روش نگاه کرد

موهای ژل خورده ای که حالا نامرتب روی صورتش ریخته بود
کروات باز شده و دکمه هایی که کاملا باز شده بودن و پوستی که از خیسی برق میزد

مردی که مژه هاش روی صورتش سایه انداخته و با چشمای بسته نفس های عمیق  می کشید

لبای سرخ و متورمش با کبودی های کوچیک و ی
بزرگ روی گردن و ترقوش تناسب شهوت انگیزی درست کرده بود

⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡Where stories live. Discover now