🌺قبل از خواندن لایک کنید🌺
Love and Madness🥂
Part44جان یهویی چشماش گرد شد
زنگ خونش خراب بود و فراموش کرده بود درو برای ییبو باز بزارهفاصله نسبتا زیادی که با در ورودی داشت هم جلوی شنیدن هر صدایی رو گرفته بود و...
فااااک ییبو پشت در مونده بود
جان سریع و هول شده گفت
_هی جیانگ بعدا باهم حرف میزنیم
من باید برمو بعد تلفن رو بدون توجه به فریاد جیانگ که می گفت « داشتم حرف میزدم گااااااا» قطع کرد
وقتی جلوی در رسید و خواست بازش کنه صدای کلافه ییبو به گوشش رسید
_وات د فاک؟
به چه دلیل فاکی درو باز نمی کنه آخه؟جان ایست کرد و نیشخند بدجنسانه ای زد و از چشمی نگاهی به قیافه کلافه ییبو که حاصل چندین دقیقه علاف شدن بود انداخت و ریز خندید
زبونش رو روی لبش کشید و با شیطنت صداشو بلند کرد
_نظرت در مورد پشت در موندن چیه مستر وانگ؟
به پرستیژت میاد نه؟ییبو که صدای جان رو شنیده بود کمی اخماش رو توی هم کشید و خودشو پشت در رسوند و گفت
_ نچ نچ وکیل شیائو چند سالته که دلت هوس موش و گربه بازی کرده ها؟
جان ابروش رو بالا انداخت و با قصد و طعنه گفت
_من گفتم بیا بالا
نگفتم که توی خونه م راهت میدم!ییبو از این شیطنت جان حیرت کرد
چشم هاش رو زیر کرد و از در فاصله گرفت
و زمزمه کرد_پس دلت دیونه بازی میخواد هان؟
جلوی در ایستاد و لبخند بدجنسی روی لبش نشوند
شیائو جان مردی بود که به ابرو و وجهش زیادی اهمیت میداد و
ییبو هیچ کدوم از اینا رو برای از دست دادن نداشتپس صداش رو بلند کرد و از قصد کشیده فریاد زنون گفت
_شیائو جاااان ووووو آیییی...
جان که مشغول لذت برددن از حرص دادن ییبو. بود با شنیدن صدای بلند ییبو جا خورد
با فهمیدن قصد ییبو چشماش رو درشت کرد و نالید
_این دیونه...
و سریع قبل این که آبروش رو توی کل برج از دست بده به سمت در حجوم برد
ییبو هنوز جملش رو تموم نکرده بود که سریع در باز شد و قبل از این که چهره جان رو ببینه و بتونه بهش نیشخند پیروزانه بزنه دست هایی جلو اومد و اونو با سرعت به داخل کشید و درو بست
جان ییبو رو به سرعت به داخل کشید و به دیوار کنار در کوبید و مقابلش قرار گرفت
نگاهش رو به ییبو که به راحتی روبه روش تکیه زده بود و با پیروزی نگاهش میکرد دوخت و با حرص گفت

YOU ARE READING
⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡
FanfictionLove and Madness🥂 Writer : mahdie Yibo Top Happy End خلاصه : شیائو جان سی ساله وکیل کارکشته کمپانی بزرگ چین برای بستن قرارداد بزرگی به آمریکا سفر میکنه و با وانگ ییبو بیست و چهارساله وارث زنجیره تجاری لئون، پلی بوی سرکش و رام نشده آشنا میشه پسری ک...