❤️لایک و کامنت یادتون نره 💚
Love and Madness🥂
MAHDIE
Part81نگاهش به چشم های سرخ شده جان دوخت
_پنج سال فاصله و دو فرد مختلف با شرایط مشابه
و هر بار تو در صحنه حضور داری!یک بار به عنوان دادستان شان
و این بار به عنوان وکیل شیائو
چه سرنوشت عجیبی!_تمومش کن!
بیرون اومدن این جمله از دهان شیائو جان با صدای خش گرفته از خشم
مصادف شد با شعله گرفتن آتش چنگ شیائو_بهت هشدار میدم شیائو جان
فکر سو استفاده از احساسات ییبو و وارد کردنش به جنگ قدرت برای انتقام از کسایی که بهت خیانت کردن و از سرت بیرون کن
به خاطر خواسته های خودت اونو به جون دیگران ننداز و وجهه اش رو خراب نکن
اون...پوشیده شدن چشم ها با پرده ای خونین و شعله کشیدن آتش خشم و تسخیر کردن تمام وجود جان فقط در چند ثانیه اتفاق افتاد و...
به سمت چنگ شیائو خیز گرفت و لحظه ای بعد گردن ظریف دختر در حصار انگشت های کشیده جان بود.
مردمک های پر وحشت دختر روی نگاه وحشی و خونین مردمقابلش دو دو میزد و راه تنفسش بسته شده بود.
چنگی به دست حلقه شده دور گردنش انداخت و به سختی نالید
_چی...ک..ار
فشار حلقه دست دور گردنش بیشتر شد
جان سرش رو پایین کشید و مقابل چهره سرخ شده دختر غرید_بهت هشدار دادم مراقب حرفایی که از دهنت بیرون میاد باش!
فکر کردی این اجازه رو بهت میدم که منو تهدید کنی و هر دری وری به ذهنت میاد به من نسبت بدی؟پوزخند طعنه داری به تقلاهای دخترک کرد
_من یک آشغال سو استفاده گرم؟
سرشو جلو تر کشید و با نگاه شیشه ای و لحن تهدید آمیز زمزمه کرد
_یادت نره تمام چیزایی که به زبون آوردی اطلاعات شخصی توعه و پرونده سیروانا سالهاست که از بین رفته!
پس اگه من اون آشغالی ام که تو میگی
چه کاری ازت بر میاد؟
میری و به وانگ ییبو میگی که معشوقت داره بازیت میده و ازت استفاده میکنه؟!نیشخندی روی لب های سرخش نشست
_فکر میکنی ییبو بین من و تو کدوم مون رو انتخاب میکنه؟
میبینی؟
تو هیچ راهی برای تهدید کردن من نداری!حلقه انگشت هاش از هم باز شد و جسم وحشت زده و نیمه جان چنگ شیائو روی زمین افتاد
آرام و خونسرد موبایلش رو بالا آورد و با روشن کردن صفحه
اشاره ای به تماس های از دست رفته اش از شماره ییبو زد و ادامه داد_فکر میکنی اون میزاره ازش دور شم؟!
مسخرست!
پس دهنتو ببند و هرچیزی که میدونی رو برای خودت نگه دار
چون دفعه بعد رفتارت رو به پای نگرانی یک دوست نمینویسم
و اگه برچسب دخالت توی زندگی شخصی من روت بخوره
مطمعن باش به راحتی امشب ازت نمیگذرم!بعد از پایان حرف هاش به راحتی و بدون توجه به شرایط چنگ شیائو از کنارش گذشت.
با این که قصد آسیب زدن و حمله بهش رو نداشت
ولی هرچیزی تاوانی داشت که باید پرداخت بشه!و چنگ شیائو تاوان به سخره گرفتن و برچسب فیک به احساسات شیائو جان چسبوندن رو با مدتی تقلا برای ذره ای اکسیژن داده بود.
به آرومی روی شماره ییبو کلیک و دکمه تماس رو لمس کرد و در انتظار اتصال و شنیدن صداش موند
بعد از دومین بوق و وصل شدن مکالمه
صدای ناراضی پسر کوچک تر توی گوشش پیچید_ بدون من رفتی کجا گه گه؟
« شیائو جان به هیچ کس اجازه فاصله انداختن بین اون و معشوقش رو نمیداد و با تمام وجودش از این احساس محافظت میکرد»
با این افکار لبخند مغرورانه ای روی لبش نشست و در حین بالا رفتن از پله ها با شیطنت جواب داد
_رفتم یک تماس بگیرم و برگردم
بیبی بو باید یکم منتظر بمونه تا گاگا بیاد و ببردش خونه________
با شنیدن آخرین جمله شیائو جان و عبور مرد از کنارش و وارد شدنش به بار
نگاهش رو از روش برداشت.تکیه اش رو از دیوار گرفت و از تاریکی که اونو از دید بقیه پنهانش کرده بود خارج شد.
نگاهی به چنگ شیائویی که به سختی با پاهای لرزون بلند شد و گردنش رو ماساژ میداد انداخت
سری تکون داد و زمزمه کرد
_چنگ شیائو و کارای احمقانه اش!
با لرزیدن موبایلی که توی دستش بود و دیدن شماره شیائو جان لبخندی زد
« چه اهمیتی داشت که تمام حرف های بین چنگ شیائو و شیائو جان رو شنیده بود
چه اهمیتی داشت که وقتی گفته های چنگ شیائو رو شنید سلول سلول بدنش از کنجکاوی به جنبش افتاده بودند!
چه اهمیتی داشت که تهدید شیائو جان رو برای ساکت کردن چنگ شیائو رو شنیده و این یعنی معشوقه اش گذشته ای پر از اسرار داشته و اون هیچ اطلاعی ازش نداره !
نه این که این موضوعات بی اهمیت بودن
نه!
ولی در حال حاضر تنها چیزی که براش مهم بود شنیدن نوای خنده های ظریف و زیبای مردی بود که بیشتر از خودش بهش اعتماد داشت و چی میتونست پیوند قوی بینشون رو از بین ببره؟!هیچ چیز!
هیچ کس نمیتونه ذره ای از احساس من رو نسبت بهت تغییر بده و به هیچ کس حتی خودت اجازه دور کردنت رو نمیدم.»دکمه سبز رو فشرد و تماس رو وصل کرد
_بدون من کجا رفتی گه گه؟؟
* پایان فصل یک 💥
« عشق و جنون» ___عشق!🍵❤️
چپتر بعد رو برای توضیحات مهم مطالعه کنید 🥂
![](https://img.wattpad.com/cover/296750287-288-k19056.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡
Fiksi PenggemarLove and Madness🥂 Writer : mahdie Yibo Top Happy End خلاصه : شیائو جان سی ساله وکیل کارکشته کمپانی بزرگ چین برای بستن قرارداد بزرگی به آمریکا سفر میکنه و با وانگ ییبو بیست و چهارساله وارث زنجیره تجاری لئون، پلی بوی سرکش و رام نشده آشنا میشه پسری ک...