Prt_91

242 57 6
                                    

💞ووت یادت نره بیب 💞

Love and Madness🥂
MAHDA
Part91

چند ثانیه سکوت کرد
دستاشو دور شونه اش پیچید و پسر کوچک تر  توی آغوشش جا گرفت

_میدونم کم کاری کردم.. میدونم کم گذاشتم
تقصیر منه که این قدر بهت امنیت ندادم که به احساسم اعتماد داشته باشی

من گذشته ای داشتم که زیادی تلخ بوده
گذشته ای که به سختی ازش گذر کردم و
هیچ حسی به جز  انزجار  برام به جا
نذاشته.
همیشه فکر میکردم چیزی که زیر خاک دفن شده رو نباید زنده کرد.. نباید پيگيري کرد.
به گفتنش به تو.. نه فکر نکردم!
شاید خودخواه به نظر بیام ولی اگر این جریان
پیش نمی اومد
هیچ علاقه ای به صحبت مشترک در موردش نداشتم.

سکوت کرد و منتظر جوابش شد
و چند ثانیه بعد همراه با لمس های کوچکی که از روی چندین لایه پارچه هم قابل حس بود
صداش به گوشش رسید

_گذشته تو
دروغه بگم هیچ علاقه ای به دونستنش ندارم
ولی اجبار کردنت به مرور خاطراتی که آزارت میده.. نه نیازی نیست
تو فارغ‌ از هر گذشته‌ای که داشته باشی
الان کنار من و مال منی..
من از هزارن راه میتونستم به راحتی ازش سر در بیارم. ولی اون چیزی که منو به جنون می رسونه این  بی اطلاعی نیست

نفسشو با شدت به بیرون فرستاد.

_تو یک مرد بالغی.. یک مرد کامل با توانایی های منحصر به فرد که نیازی به حمایت و مراقبت هیچ کس نداری
اما من فقط شریک خواب تو نیستم
من فقط کسی نیستم که تو رو شب ها معشوقه تختم ببینم و بعد از اون برام هیچ معنی نداشته باشی.
شاید خیلی زود اتفاق افتاده باشه
ولی من با تمام وجودم به تو کشش دارم
نگاه کردنت... لمس کردنت... حضورت... مث آرامشی که تک تک سلول های بدنم تحت تاثیر میزاره.
من فقط اینو میخوام که همون قدر که تو توی وجود من جریان داری، منم داشته باشم.
میخوام به چشم کسی که دوستش داری بهم نگاه کنی.. به صورت جدی.. به این رابطه بینمون فکر کن.. به من نگاه کن و جایگاه منو توی زندگیت مشخص کن.
نیازی به گفتن اتفاقات گذشته ای که حضور نداشتم نیست ولی حال و آینده ای از تو که توش وجود دارم
لحظه به لحظه اش  مال منه و جای هیچ اعتراضی بهش نیست.

جان سرشو بالا گرفت و با حیرت نالید

_آه همیشه به من میگی که سلاح من زبونمه ولی توی لعنتی خودتو دیدی؟

لبخندی زد و ادامه داد

_تو...به چی داری فکر میکنی؟
دوست پسر یهویی؟!
ییبو من تقریبا سی سالمه و از سنی که بخوام یک انگشت به هرکسی بزنم و امتحانش کنم گذشته
شریک تخت؟
اوکی قبول میکنم که تو کارت زیادی خوبه
ولی من اگه برای دنبال شریک جنسی بودم با یک پسر وارد رابطه میشدم؟
جایگاهتو مشخص کنم؟
من با تو میخوابم... کنار تو چشم باز میکنم.. باهات غذا میخورم.. در کنارت کار میکنم
تو توی تک تک لحظات زندگی من حضور داری.
حتی الان نمیتونم خاطره ای رو که بدون تو باشه به یاد بیارم
چه جایگاهی از این بالا تر که تو نقش اصلی تمام زندگی من شدی؟

عقب رفت و دستشو روی قلبش گذاشت و ادامه داد

_من مثل تو شجاع نیستم
نمیتونم بگم « تا ابد کنارت میمونم و تمام آینده تو مال منه»
من میترسم.. از قول ابدی میترسم
ولی قسم میخورم که اجازه دور شدنتو به خودت و خودم نمیدم
میدونم من بهت امنیت ندادم و مقصر این افکار تو منم
ولی قسم میخورم تا زمانی که توی سینه ام از هیجان غوغا به پا باشه... با فکر کردن بهت سلول سلول بدنم  به جنب و جوش بیوفته... تا زمانی که کنار من ایستادی و دستمو گرفتی
کنارت میمونم

برق شور توی چشم هاش می درخشید
دستشو توی دست گرفت و انگشت هاشونو توی هم قفل کرد و بالا گرفت

_ممکنه توی روزای آینده
فریاد بزنم... دعوا کنم... درو بهم بکوبم...قهر کنم.. اونجا رو ترک کنم
ولی قول میدم به محض نشستن عقربه ساعت روی دوازده نیمه شب کنارت خواهم بود و میبوسمت.

خودشو جلوتر کشید و به چهره معشوقه اش که مردمک های لرزانش داغ روی صورتش می چرخیدند خیره شد

_ توهم باید بهم بهم قول بدی که هیچ فاصله و مشکلی بینمون بیشتر از دوازده ساعت وجود نداشته باشه.
یالا قول بده که  حس ترسی امروزو  هیچ وقت دوباره احساس نکنم.

در جواب بوسه ای نرم روی لب هایش نشست
و لبخندی زیبا جایگزینش شد
بوسه ای دیگر روی پلک هایش نشست و قطره اشکی جایگزینش شد

_یک بار گفته بودم و تا « ابد » تکرار میکنم
«من گلی رو که میپرستمش با دستای خودم پرپرش نمیکنم»قول میدم.

چه کسی گفته است که «عقل و قلب» در «عشق» باهم در  جدالند؟!
قلبِ در گوشه ی زندانِ سینه کز کرده و گاه و بی گاه متهم می شود به جرم عاشقی.
و گناه کار اصلی اما، آزادانه پادشاهی می کند!
گناه کاری که خود با خود می جنگد و در گیر و دارِ عاشقی و عاقلی، قلب بیچاره را به تپش وا می دارد.
گناه کار عقل است، که با قلبش عاشق می شود و با درکش منع می کند.
برای دوای این درد فقط کافیست
گاهی عاقلانه عاشق شد.

🙂هق همچین عشقی برای همتون آرزو میکنم

⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora