❤️قبل از خواندن لایک کنید ❤️
Love and Madness🥂
MAHDAبیاین تصور کنید که شما یک آدم کم ظرفیت باشی و اندازه کل زندگیت مشروب بخوری
حالا این مستی زمانی که یک پسر با چشم های دریده و داغ نگاهتون می کنه و مدام حرفای سکسی بهتون میزنه چجوری خواهد بود و چه نوع رفتاری خواهید داشت
و در آخر همون مرد شما رو به خونش بیاره و روی تختش بخدابونه و حتی لحظه ای به حریمتون وارد نشهصدای ییبو توی گوشش پیچید
« تو این وکیل کارکشته با لحن کوبنده نبودی ولی من همین عوضی بودم که جلوت وایستاده»
حالا معنی این حرف رو درک می کرد
ییبو با تموم دریدگی و رفتارای زنندش جان رو توی ضعیف ترین حالت ممکن دیده بود و.... ازش گذشته بود« میتونستم با همین دست کاری کنم تا برای یه فاک رفتن زیرم التماس کنی»
می تونست؟
اره می تونست... جان در رابطه با یک مرد هیچ تجربه ای نداشت اما میدونست که توی اون وضع به راحتی تسلیم جذابیت و حرفه ای بودن اون می شدجان با یادآوری چیزی چشماش رو محکم بسته بود و سرش رو به بدنه ماشین تکیه داد
توی خونه اون با نقشه ازش خواسته بود که ببوستش تا بهش ثابت کنه که با زور نمیتونی کسی رو جذب خودت کنی
و لعنت بهش
زمانی که اون داشت به نقشه بی نقصش فکر می کرد
ییبو با خودش درگیر بود که آیا جان هم از این بوسه راضی یا نه؟!
اون به رضایت جان بیشتر از هوس خودش توجه کرد و جان با گفتن اون حرف ها تک به تک رفتارای اونو زیر سوال برد« وقتی گفتم ازت دور شه و بهت آسیب نزنه گفت هیچ وقت گلی رو که بهش لذت میده، با دستای خودش پر پر نمی کنه»
لعنت به جان که ندید
حتی توی عصبانیت با بدنی که ازخشم می لرزید و چشمایی که از نفرت پر شده بود ازش خواست تا از جلوی چشماش دور شه که بهش آسیبی نرسونهتوی نگاه آخرش جز سردی و بی تفاوتی چیزی نبود
حالا قید منو زده و نسبت بهم بی تفاوت شده!!؟ دیگه نمیخواد منو ببینه؟
جان چشماش رو درشت کرد و زیر لب گفت
_این چیزی نیست که تو بخوای تایین کنی وانگ ییبو
من باید پیدات کنم و باهات حرف بزنمچشماش درخشید و با عجله سوار ماشین شد و به سمت مقصدی که خوب مطمعن بود ییبو رو پیدا می کنه روند
نفس عمیقی کشید و نگاهش رو به مکان شیک و پر از زرق و برق رو به روش داد
_فقط مونده یکی منو اینجا ببینه و از فردا بشم تیتر خبرا
وکیل مشهور شیائو جان در یک گی بار
اونوقته که باید جول و پلاسم و از چین جمع کنم و بیام همین جا زندگی کنم
فقط باید قبلش وانگ ییبو عوضی رو با همین دستام خفه کنمچشماش رو چرخوند و به سمت بار حرکت کرد
درسته که یک بار دیگه به این گی بار اومده بود ولی تفاوت زیادی بین شب به اینجا اومدن یا مثل الان وسط روز جلوی در گی بار ایستادن وجود داره
به محض ورود به بار با برخورد هاله ای از دود غلیظ سرش رو عقب کشید و سرفه ای کرد
لعنت بهش
معلوم نبود این خراب شده بار بود یا پاتوق مواد و فحشا!به خودش پوزخندی زد و زمزمه کرد
_یک گی بار معروف!
انتظار چیو داری شیائو جان؟تقریبا به وسط بار که رسید سرش رو چرخوند و با چشمایی که سعی داشت نهایت تیزبینی رو بدون عینک داشته باشه اطراف رو کنکاش کرد
بعد از چند ثانیه نفسش رو با شدت بیرون داد
امکان نداشت بتونه توی این آشفته بازار ییبو رو پیدا کنه
بعد از گذشتن این فکر از سرش به سمت جایی که دفعه قبل ییبو و دوستاش مستقر بودن حرکت کرد
اما با رسیدن به اون مکان و دیدن یک گروه پسر که مشغول قمار کردن و نوشیدن بودن، اندک کور سوی امیدشم از بین رفت
با تصور این که تا صبح هم مشغول گشتن بشه و آخرشم چیزی دستش رو نگیره
تصمیم گرفت برای پیدا کردن ییبو از دیگران کمک بگیره
حدس میزد اون پسر زیاد به اینجا بیاد و بالاخره باید کسایی می بودن که اونو بشناسن درسته؟
پس قدمی جلو گذاشت و با صاف کردن صداش و جلب کردن توجه چند تن از پسرا پرسید
_میتونم مزاحمتون بشم؟
پسری با موهای دم اسبی طلایی رنگ و چشمای نقره ای که از شدت مصرف مواد سرخ شده بود نگاهش رو بالا آورد و به جان خیره شد
جان با دیدن جلب شدن توجه پسرا لبخندی زد و پرسید
_می بخشید مزاحم شدم
ولی میخواستم بدونم شما می دونید وانگ ییبو کجاست؟پسر جام مشروبش رو روی میز کوبید و غرید
_بازم وانگ ییبو!؟
پسر دیگه ای که درحال مصرف گل بود با صدای خمار گفت
_داستان چیه همیشه اسم این پسره وسطه و همه دنبالش می گردن؟
جان سعی کرد قیافش حالت انزجار به خودش نگیره و دوباره پرسید
_خوشحال میشم اگه می دونید کجاست بهم بگین
پسر از جاش بلند شد و به سمت جان تلو تلو خورد
جان با حس بوی قوی مشروب صورتش رو در هم کشید و عضله هاش رو سفت کرد
پسر جلوش ایستاد و نگاهی سر تا پاش انداخت و گفت
_اون لعنتی همیشه سلیقش خوب بوده..
هر چند... فکر نمی کردم پارتنر این مدلی هم داشته باشه..دستش رو بالا آورد و نزدیک صورت جان کرد و گفت
_چشمات مثل اون حرومزاده بادومی...
ولی خوشگلی!
![](https://img.wattpad.com/cover/296750287-288-k19056.jpg)
VOCÊ ESTÁ LENDO
⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡
FanficLove and Madness🥂 Writer : mahdie Yibo Top Happy End خلاصه : شیائو جان سی ساله وکیل کارکشته کمپانی بزرگ چین برای بستن قرارداد بزرگی به آمریکا سفر میکنه و با وانگ ییبو بیست و چهارساله وارث زنجیره تجاری لئون، پلی بوی سرکش و رام نشده آشنا میشه پسری ک...