❤️قبل از خواندن لایک کنید ❤️
Love and Madness🥂
MAHDA_ تو واقعا ظرفیت الکلت پایین شیائو جان!
«این چه ربطی به بحث کوفتی بینمون داره؟» جان با تعجب توی ذهنش نالید
بعد از چند ثانیه سکوت و دوباره ظاهر شدن نیشخند ییبو صداش بلند شد
_تو شیائو جان.. تو دیشب وکیل شیائو کار کشته واین روانشناس معرکه نبودی...
الکل جوری مستت کرده بود که هیچ خبری از این لحن کوبنده و حرفای قاطعانه نبوددست چپش رو بالا آورد و بهش خیره شد و با کشیدن زبونی روی لبش ادامه داد
_تو این آدمی که الان هستی نبودی ولی من همین عوضی فاکر بودم که الان جلوت وایستاده و...
دستش رو بالا گرفت و به انگشتاش حرکت موج مانندی داد
_ من میتونستم با همین دست کاری کنم که برای به فاک رفتن زیرم التماس کنی و روی همین تخت از شدت نیاز به گریه بیوفتی و تا خود صبح زیرم پیچ و تاب بخوری!
چشمای جان از شنیدن جمله بی محابا پسر گرد و نفسش توی سینش حبس شد
شنیدن این مدل حرفا در مورد خودت از زبون شخصی مثل ییبو که سابقه ش توی تخت بی نظیر بوده و لحنش باعث ایجاد تصاویر فول اچ دی میشد به شدت شکه کننده بود!
ییبو دستش رو پایین انداخت و بدون گرفتن نگاهش از نقطه نامعلوم رو به روش ادامه داد
_می دونی چی باعث شد که من شیائو جان مست و پاتیل رو از اون بار بیرون بکشم و به خونه خودم بیارم
و بدون دست زدن بهش روی تختم بخوابونم و تا صبح روی تخت اتاق مهمون درد بکشم؟!بی توجه به اینکه لحنش سوالی بوده بدون اینکه اجازه تحلیل و هضم حرفش و حتی فرصت جواب دادن رو به جان بده
با صدایی که حالا خش دار تر و بم تر شده بود ادامه داد
_تو با هرکسی که ذره ای بهت کشش داده خوابیدی و هیچ وقت خودت رو مدیون بدنت نکردی ولی..
ولی این مرد مثل هرزه هایی نیست که از بار بلند کنی و بندازیش زیر خودت و مثل یک فاحشه باهاش رفتار کنی!دوباره نیشخندی زد و سرش رو تکون داد
جوری رفتار میکرد که انگار جان وجود نداره و مخاطب تموم حرفاش خودشه!_ جورایی حس کردم استفاده از مردی که این قدر خاص و شجاعه که با فهمیدن ذهنتی که بهش دارم با قدرت رو به روم می ایسته و توی میدون سلطنت میکنه...
بدون رضایت خودش هیچ لذتی نداره!کمی سکوت کرد و بعد آروم تر زمزمه کرد
_گفتم که اون با همه پارتنرات فرق میکنه و...
و بالاخره سرش رو بالا آورد و به جانی که مات حرفا و حرکاتش شده بود چشم دوخت.
چشم دوخت ولی نگاهش... نگاهش مثل همیشه نبود...
توی نگاهش خبری از شیطنت یا آتیش شعله ور همیشه نبود و حالا...با چشمای سرد و نیشخندی غلیظ ادامه داد
_اشتباه می کردم...
حالا فهمیدم که تو ارزشت از فاحشه های اون بار هم کمتره و ارزش زیر خوابی منم نداری..
تموم ذهنیتی که نسبت بهت داشتم تاثیر هورمون هایی بود که با دیدنت توی خونم تزریق می شد!با انزجار و سردی که چشماش رو احاطه کرده بود غرید
_و حالا شیائو جان..
از خونه من برو بیرون و دیگه هیچ وقت... بهت هشدار میدم هیچ وقت جلوی چشمای من ظاهر نشو!___
با شنیدن صدای بوقی بلند و ممتد سرش رو از روی فرمون برداشت و با چشمایی که قرمز شده بود به سمت شرکت حرکت کرد
« _و حالا شیائو جان..
از خونه من برو بیرون و دیگه هیچ وقت... بهت هشدار میدم هیچ وقت جلوی چشمای من ظاهر نشو!»هیچ وقت نمیتونست اون لحن سرد و نفرت انگیز رو فراموش کنه!
جان تا به حال توسط خیلی ها نفرت انگیز خطاب شده بود...
توسط خیلی ها مورد حمله و توهین قرار گرفته بودبالاخره پرونده هایی که برای اون موفقیت و شهرت به همراه داشتن..
یک سر دیگه هم داشت که منتهی میشد به افرادی که توهین های زیادی به این مار خوش خط و خال می کردند و جانفقط و فقط با خونسردی لبخند میزد و با چشماش سلطه خودش رو نشون میداد!
ولی میخواست اعتراف کنه که تا به حال هیچ وقت از شنیدن هیچ کدوم از اون تهدید ها مثل اون جمله لرز به تنش نیوفتاده بود
دیدن چشمای سرد و شنیدن لحن نفرت انگیز از کسی که تا به امروز چیزی جز شیطنت های منحرفانه و نگاه های داغ نسیبش نشده بود.... خیلی عجیب بود
این قدر عجیب که ذهنش رو مشغول کرده و تمرکزش رو بهم زده بود..
🥃
سخن نویسنده رو بخونید بعد بریم. پارت بعد 😎
🔴 بچه ها اینو میخام بگم که این چند پارت سخت ترین قسمتایی بود که تا به حال نوشتم
شاید از نظرتون عجیب باشه و منظورم رو درک نکنید .
نهایت تلاشم رو کردم بتونم فضا و حال و هوای ییبو رو بهتون نشون بدم
حرکاتش... حرفاش... و فضا بینشون رو به تصویر بکشم.. امیدوارم واقعا بتونید چیزی که میخوام رو تصور کنید و لذت ببرید
شاید ی سری جمله هایی که ییبو گفت براتون بی معنی باشه ولی با دقت بخونید
چون پشت هر جمله ای که میگه فقط و فقط یک چیزی رو میخواد برسونه که بعد ها مشخص میشه.

ŞİMDİ OKUDUĞUN
⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡
Hayran KurguLove and Madness🥂 Writer : mahdie Yibo Top Happy End خلاصه : شیائو جان سی ساله وکیل کارکشته کمپانی بزرگ چین برای بستن قرارداد بزرگی به آمریکا سفر میکنه و با وانگ ییبو بیست و چهارساله وارث زنجیره تجاری لئون، پلی بوی سرکش و رام نشده آشنا میشه پسری ک...