❤️قبل از خواندن لایک کنید💚
Love and Madness🥂
MAHDIEمشغول برسی و تکمیل مدارک بود که با صدای باز شدن در و آقای وو از جا بلند شد و پوشه هارو توی کیفش گذاشت
_از همصحبتی باهاتون حسابی لذت بردم
امیدوارم همکاری خوبی باهم داشت باشیمجان به سمت آقای وو که بیرون اتاق ایستاده بود و با مهمونش حرف میرد قدم برداشت که با خروج شخصی از اتاق و دیدنش خشکش زد
حیرت زده سر جاش قفل شد و به آرومی زمزمه کرد
_ییبو؟
صداش این قدر ضعیف بود که فقط به گوش خودش رسید آما اقای وو متوجهش شد و لبخندی زد و گفت
_وکیل شیائو اومدی ؟ بابت انتظاری که کشیدی متاسفم ولی صحبتمون با آقای وانگ طول کشید
جان اصلا متوجه حرفای آقای وو نبود و تمام حواسش به ییبو یی بود که پشت سر آقای وو ایستاده بود و با چشم های براق نگاهش میکرد
« یعنی بی قراری هاش به توهم کشیده بودن یا داشت خواب میدید!؟ حضور ییبو توی چین اونم توی شرکتشون این قدر غیر قابل باور بود که به چشماش شک کنه»
با شنیدن دوباره آقای وو به خودش اومد و با قدم های سنگین شده به سمتشون رفت و روبه روشون ایستاد
_خوب فکر نکنم نیازی به معرفی باشه
چون به تازگی باهم دیگه همکاری داشتید.
آقای وانگ به عنوان مدیرعامل ایتالو حاضر شدن و قراره مارو همراهی کننییبو جلو اومد و دستش رو به سمت جان دراز کرد و گفت
_از دیدن دوبارتون خوشحالم آقای شیائو!
مطمعن بود که توهم نیست
مگه چند نفر میتونست توی دنیا با اون نیشخند و چش های پر از برق مقابلش وایسته و نگاهش کنه؟کی جز اون پسرک تخص جرعت اینو داشت که انگشت های کشیدش رو مقابل نگاه آقای وو نوازش وار کف دست جان بکشه؟
جان آب دهانش رو قورت داد و جواب داد
_منم همین طور
آقای وو نگاهی به اون دونفر انداخت و رو به جان گفت
_وکیل شیائو شما با آقای وانگ آشنایی داری و ایشونم که تازه از آمریکا برگشتن و اینجا کسی رو نمیشناسن
پس ایشونو به سالن جلسه راهنمایی کنجان سری تکون داد و سعی کرد توجهی به نگاه پر نفوذ و خیره ییبو روی خودش نکنه و با ارامش گفت
_مشکلی نیست این کارو میکنم
و به سمتش چرخید و بدون جلب توجه جدی گفت
_من یک سری مدارکم رو توی دفترم جا گذاشتم و باید برگردم و بیارمشون
بزرگ شدن نیشخند ییبو و برق شیطنت توی چشم هاش رو حس کرد
نگاه عمیقی به جان انداخت و به سمت آقای وو چرخید و گفت

YOU ARE READING
⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡
FanfictionLove and Madness🥂 Writer : mahdie Yibo Top Happy End خلاصه : شیائو جان سی ساله وکیل کارکشته کمپانی بزرگ چین برای بستن قرارداد بزرگی به آمریکا سفر میکنه و با وانگ ییبو بیست و چهارساله وارث زنجیره تجاری لئون، پلی بوی سرکش و رام نشده آشنا میشه پسری ک...