Prt_69

323 88 3
                                    

❤️قبل از خواندن لایک کنید💚

Love and Madness🥂
MAHDIE
Part69

ییبو تکیه زد به صندلی و ابروش رو بالا انداخت

_همه چیز در اختیار توعه

جان لبخندی که روی لبش نشست رو خورد و کمرش رو صاف کرد و سرش رو بالا آورد که با نفرت انگیز ترین شخص ممکن در این مکان چشم تو چشم شد

وکیل لئون با چشم های کنجکاو و پوزخند نفرت انگیزی بهش خیره شده بود و جان نگاهش در لحظه از اون آرامش خارج و درنده شد

سر تا پای مرد رو بالا و پایین کرد و با حقارت نیشخند زد

« قرار نیست گذشته تکرار بشه دوست قدیمی! دوست؟!
هه!»

سرش رو تکون داد و با شنیدن صدای آقای وو که شروع پارت دوم جلسه و سهم بندی رو اعلام کرد به سمت ییبو چرخید

با خونسردی و بدون توجه به اطراف روی جان قفل شد  و روی شعله ور شدن خشم و نفرت توی چشم هاش تمرکز کرد

رد نگاهش رو گرفت و به مردی قدبلند و کت شلواری رسید
مردی که مدت ها بود به عنوان وکیل رسمی لئون و پدرش فعالیت می کرد و حالا...

شعله کشیدن خشم و نفرت توی چشم های معشوقش و پوزخند و طعنه نگاه وکیل مقابلش به قدری سنگین و واضح بود که خبر از پیشینه و دشمنی قدیمی میداد

جان متوجه نگاه کنجکاو و جستجوگر ییبو روی مردی که مخاطب انرژی وحشیانه وجودش و دلیل تاریک ترین روزهای حرفه ایش بود شده بود
پس به سمت ییبو خم شد و توجهش رو جلب کرد

_ فعالیت هر شرکت و کمپانی در طی سال پیش رو امروز مشخص و سهم بندی میشه

دوباره خودش هدف نگاه وحشی پسر کوچک تر شد
ییبو شونه اش رو بالا انداخت و بی تفاوت گفت

_من چیزی از این مسائل حالیم نمیشه و هیچ علاقه ای هم به دونستنش ندارم.

لبش رو خیس کرد و منظور دار زمزمه کرد

_خونه تو و تختت رو ترجیح میدم

و با شرارت منتظر دیدن ری اکشن جان شد

هیچ دلیل و علاقه ای به جو احمقانه اون مکان نداشت و تنها انگیزه حضورش مرد مقابلش بود.

جان چشماش در لحظه گرد شد و  مردمکش  اطراف رو کاوید ولی به سرعت به حالت نرمال برگشت و با لبخندی شیطانی و غیر قابل پیش بینی گفت

_حتی با وجود اون همه مزاحم و حموم بدون عایق؟!!

و ابروش رو چالش وار بالا انداخت.

ییبو حیرت کرده سرش رو تکون داد که جان خنده آرومی کرد

_برات این جلسه مهم نیست درسته؟!
حالا که مهم نیست میخوای باهاش چی کار کنی؟؟

⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon