Love and Madness🥂
MAHDIE
Part2« فلش بک»
جام توی دستش رو بالا آورد و بعد از مکث کوتاهی یه ضرب سر کشید
طعم تلخ بوربن *«Bourbon» توی گلوش و ریتم آهنگ متال وحشیانه ای که پخش میشد توی گوشش پیچید
دستی روی شونش نشست و صدایی اونو از افکارش بیرون کشید
_چی شده پسر؟ بدجور توی خودتی؟؟
بیحوصله سرشو تکون داد و زبونشو روی لبش کشید و با صدایی که ناشی از مصرف مقدار زیادی الکل بم تر شده بود گفت
_چیزی نیست..
هاشوآن « haoxuan» نگاهی به هات بوی «hot boy» مقابلش که امروز به شکل عجیبی توی خودش فرو رفته بود انداخت و دوباره گفت
_بیخیال پسر... هرکسی با یک تک نگاه میفهمه که امروز روی مود نیستی...
آه دوباره ای کشید و دستش رو دراز کرد و بی حوصله و لش جام ویسکی سرپری رو جلو کشید که صدای شیطنت آمیزی همراه با ادکلن تندی که به مشامش رسیده بود، گفت
_وانگ «wang» بزرگ
و بعد دستی جام مورد نظرش رو چنگ زد و با بیخیالی دوباره گفت
_وانگ کبیر رفته روی اعصابش...
دست دراز شدش رو جمع کرد و چشم غره ای به رفیق سرخوشش رفت و گفت
_ fuck you ...
اریک «eric» دندونای یک دست سفیدش رو بیرون انداخت و یک قدم عقب رفت و گفت
_ بیخیال بابا...
بعدم رو به هاشوآن ادامه داد
_وانگ کبیر امروز سرزده سر و کلش تو شرکت پیدا شد و پسر عزیزش رو چت مست و لش روی کاناپه مشاهده نمود و...
دستش رو زیر گلوش کشید و گفت
_میتونی بقیش رو حدس بزنی
هاشوآن تک خنده ای کرد و گفت
_حدسش برام سخت نیست که چه اتفاقی افتاده
پسر دستی به موهای رنگ شدش کشید و تحت تاثیر فضای به وجود اومده نیشخندی روی لبش نشوند و ابروش رو بالا انداخت و با دهن کجی گفت
_شاید به خاطر اینه که عموی خودتو خوب میشناسی وانگ هاشوآن«wang haoxuan»؟؟
هاشوآن که ظاهر شدن اون روی شیطانی پسر عموش رو دید خودشو جلو تر کشید و با بی خیالی گفت
_ نه! چون این مدل رابطه پدر پسری توی خانواده ما طبیعی وانگ ییبو «wang yibo»!!
هاشوان با بیخیالی گفت
_ این وفعه چی کار کرده وانگ کبیر که اعصابت خط خطی شده..
ییبو چشماشو چرخوند
_ این همه راه کوبیده و اومده اینجا تا بهم بگه اگه آدم نشم دخلمو میاره و باید جمع کنم و برگردم چین
به محض تموم شدن حرفش، اریک نوشیدنیش رو که با لذت مزه مزه میکرد با شوک قورتش داد و تقریبا فریاد کشید
_چی؟ وات د فاک؟ این بابای تو چه دردش چیه؟
ییبو پوزخندی زد و با تمسخر گفت
_دردش منم... دردش اینه که آخرین بار سرکشی کردم و نرفتم چین تا دست دختر افریطه شریکش رو بزاره توی دستم و زندگی منو بکنه بازی سیاست و پول.....
هنوز آتیش اون داستان داره میسوزوندش !!هاشوآن خودشو جلو تر کشید و گفت
_الان حرف عمو چیه؟؟ اون موضوع که تموم شده و رفته
من بعید میدونم آقای کیم بعد اون گندی که بالا آوردی، هنوز حاضر بشه دخترشو بهت بدهزیر لب غرغری کرد و گفت
_به درک!!
نه تنها شریک پدرش، بلکه هر پدر دیگه ای هم بود
دخترش رو به پسری که به جای حضور توی مراسم نامزدیش، تماس بگیره و مست و پاتیل با گستاخی عربده بکشه که از خودش و دخترش متنفره!! نخواهد داد.با یادآوری کاری که کرده بود و صورت پر از خشم پدرش نیشخندی زد و ادامه داد
_این دفعه رسما بهم گفت اگه کاری که بهم سپرده رو انجام ندم، دستمو میگیره و با لگد از شرکتش بیرون میندازه!!
_حالا این دفعه قراره چی کار کنی تا دخلت نیاد؟؟
ییبو رو به هاشوآن که این سوال رو ازش پرسیده بود، جواب داد
_ باید یک قرارداد شش ساله با یک کمپانی چینی برای مواد اولیه مورد نیاز شرکت ببندم و...
اریک وسط حرف ییبو پرید و گفت
_بزار ادامش رو من بگم... حتما شرط و شروط این قرارداد جوریه که اگه سگو به زنجیر بکشی هم حاضر به امضا کردن و همکاری نباشه، درست میگم؟؟
ییبو کلافه چشماش رو بست و سری به تاکید نشون داد که هاشوآن دوباره پرسید
_طرف قرارداد کی هست حالا؟
ییبو با لحنی که نشون دهنده تمسخرش بود فقط یک کلمه گفت
_کمپانی ipek
_فاااااک.. پسر بابات رسما میخواد بیرونت کنه!!
اریک بعد گفتن این حرف دستشو با مسخره بازی روی شونه ییبو زد و گفت
_بهت پیشنهاد میکنم از همین الان دم و دستگاهتو از اتاق مدیریت جمع کنی..
ییبو دست اریک رو کنار زد و گفت
_محض اطلاعت اگه من رفتنی بشم توی همیشه علافم کارتو به عنوان معاون من از دست خواهی داد....
_شت!! پس جفتمون بدبخت شدیم.
❤️به جز پارت اول که گذر به آینده بود
بقیه پارتا به این صورت آپديت میشه که هر دو پارت مهدیه توی اینستاگرام رو تک پارتی میکنم و میزارم ❤️
![](https://img.wattpad.com/cover/296750287-288-k19056.jpg)
VOUS LISEZ
⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡
FanfictionLove and Madness🥂 Writer : mahdie Yibo Top Happy End خلاصه : شیائو جان سی ساله وکیل کارکشته کمپانی بزرگ چین برای بستن قرارداد بزرگی به آمریکا سفر میکنه و با وانگ ییبو بیست و چهارساله وارث زنجیره تجاری لئون، پلی بوی سرکش و رام نشده آشنا میشه پسری ک...