🤍لایک و کامنت یادتون نره 🤍
Love and Madness🥂
MAHDA
Part257به همون سرعتی که بهش ضربه زده بود روش خیمه زد
_ ضربه دستمم قوی تر شده نه؟!
یقه اش رو به چنگ گرفت و با حالتی که به جنون کشیده شده بود فریاد زد
_چجوری جرعت میکنی تو روم وایستی و اینا رو با بی حیایی تحویلم بدی؟!
من کینه ایم؟!
درسته
من تا روز مرگم برای اون حس دردی که بهم دادی ازت متنفرم
تو نه تنها روح و روان و جسمم رو به نابودی کشوندی بلکه زندگیمو همه دارایی مو ازم گرفتی
کار و شهرتم، ازدواجم همه و همه رو یک شبه نابود کردی و حالا....بی کنترل مشت دیگه ای توی صورتش کوبید و مردمک چشم هاش روی خون روون شده از صورت مرد دو دو زد
_حالا که از صفر شروع کردم و گذشته امو زیر خاک دفن کردم دوباره اومدی تا آرامشم رو بهم بریزی؟
دستش رو که به خون قرمز مرد آغشته شده بود رو مقابل چشمانش گرفت و با نفرت گفت
_بهت هشدار میدم که اگه بخوای پاتو توی کفشم کنی و با اعصابم بازی کنی
اونوقته که تن لشت رو توی خون کثیفت غرق میکنم حروم زاده!
پنج سال پیش برام مهم نبود که یک دادستان مشهوری و تا دم مرگ کشوندمت
الان هم برام مهم نیست که وکیل قدرتمند زنجیره لئون زیر دستام جون بده
پس حواستو جمع کن که شیائو جان امروز از اون چیزی که پنج سال پیش تجربه کردی وحشی تر و خطرناک تره جانی هوانگ!_____
نگاهشو به زونکن مقابلش دوخت و بندهای قرارداد رو یکی یکی از نظر گذروند و سری تکون داد
توی این چند وقت حضور جان در کنارش و همراهیش در جلسات مختلف باعث شده بود که ییبو اطلاعات نسبتا خوبی از قوانین حقوقی به دست بیاره
با یادآوری چیزی سرش رو پایین انداخت و بدون جلب توجه لبخندی زد
___ فلش بک
جان که سخت مشغول مطالعه پرونده ی مقابلش بود با احساس سنگینی بیش از حد نگاه ییبو پوفی کشید و گفت
_میدونستی اگه توی طولانی مدت به یه جا خیره بشی و ماهیچه های چشمتو تکون ندی به مرور زمان کور میشی؟
ییبو سرشو کج کرد و از اون طرف مبل به سمت جان خزید و سرشو روی پاش گذاشت و بدون گرفتن نگاهش گفت
_تا وقتی که موهای سرم وجود خارجی داشته باشه و کچل نشده باشم
هیچ نقصی جسمی جدی به نظر نمیاد.جان در مقابل لحن تخس و از خودراضی ییبو خنده ای کرد و با کناره پرونده ضربه ای روی شونه اش کوبید و غر زد
_ دوست پسر کور به چه دردم میخوره آخه؟!
چند ثانیه ای به سکوت گذشت و جان که دوباره مشغول کار شده بود با احساس حرکت رو به بالای دست های ییبو دندوناشو بهم فشرد
_نمیزاری کارامو تموم کنم نه؟
ییبو ابروشو بالا انداخت و پرو گفت
_من که باهات کاری ندارم
حتی حرفم نمیزنم
مشکلت چیه؟جان پوفی کشید و به سرعت از روی کاناپه بلند شد که خالی شدن زیر سر ییبو برابر شد با شکه شدن و از بین رفتن تعادلش و در نتیجه سقوط روی زمین!
جان با دیدن وضعیت پیش اومده خنده اش گرفت ولی با تک سرفه ای بدون توجه به ناله های اغراق آمیز ییبو گفت
_وانگ ییبو حالا که تصمیم گرفتی مثل چسب بهم بچسبی
دست از شیطنت و هورنی بازی بردار
به کارام توجه کن تا یک سری چیزای به درد بخور یاد بگیری.ناله های اغراق آمیز پسر قطع شد و به جاش نیشخندی شیطنت آمیز روی لبش نشست.
_پس وکیل شیائو جان میخواد بهم خصوصی آموزش بده هوم؟!
یا نکنه.... وایستا ببینم...هاله شیطانی که صورتش رو در بر گرفته بود باعث ریز شدن چشم های جان و برداشتن قدمی به عقب شد
_نکنه گاگای من به رول پلی استادی علاقه داره؟
قدمی جلو گذاشت و با چشم هایی که از شرارت و شیطنت برق میزد ادامه داد
_مدرسه رو هیچ وقت دوست نداشتم ولی گمونم..
نگاهی به سر تاپای جان انداخت و زبونی روی لبش کشید
_وکیل شیائو در نقش معلم باید خیلی هات باشه
هومممم؟توی یک حرکت سریع به سمت پسربزرگ تر خیز گرفت و اونو در آغوش کشید
لحظه ای بعد دونفره روی زمین سقوط کردن و صدای فریاد شاکی جان توی فضای خونه پیچید
_وانگ ییبو
کمرم خورد شد لعنتییییییی____پایان فلش بک
اریک دستی به شونه ییبو غرق شده که بی دلیل لبخند میزد کوبید و گفت
_هی حواست کجاست؟
ییبو سرش رو تکون داد و جواب داد
_چی شده؟!
اریک اشاره ای به زونکن های روی میز کرد و گفت
_من اینارو برسی کردم و مشکل خاصی ندیدم
به نظرم بهمون سود خوبی میرسونه.خودشو نزدیک تر کرد و با طعنه ادامه داد
_ختم کلام این که کار زیادی نمونده و اگه میخوای بری برو
عااا نه نه ... جدا برو چون تحمل دیدنت رو توی رویا و خیال با اون لبخند احمقانه رمانتیکت ندارمووت یادت نره ☘️

YOU ARE READING
⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡
FanfictionLove and Madness🥂 Writer : mahdie Yibo Top Happy End خلاصه : شیائو جان سی ساله وکیل کارکشته کمپانی بزرگ چین برای بستن قرارداد بزرگی به آمریکا سفر میکنه و با وانگ ییبو بیست و چهارساله وارث زنجیره تجاری لئون، پلی بوی سرکش و رام نشده آشنا میشه پسری ک...