Prt_67

315 79 2
                                    

❤️قبل از خواندن لایک کنید💚

Love and Madness🥂
MAHDIE
Part67

جان دستی به کت و شلوارش کشید و خودش رو توی آیینه چک کرد
بعد از گزروندن یک هفته سخت و سنگین
ته مونده انرژی که از شب کوتاه قبل گرفته بود رو هم امروز باید صرف یک جلسه مهم می کرد

تنها دلخوشی که داشت این بود که صرفا به خاطر احترام به پیشکسوتی کمپانی ipek  و آقای وو این جلسات با میزبانی اون ها انجام میشد و جان از رفت و آمد بین راهی نجات پیدا کرده بود.

عینکش رو به چشم زد و بعد از چک کردن نوتیف های موبایلش با برداشتن کیفش به سمت در راه افتاد

با ورود به سالن اصلی اجتماعات کمپانی و دیدن جمعیت افراد با نگاهش به دنبال تیم ipek گشت و به سمتشون رفت

جان با چرخوندن نگاهش بین گروه های مختلف به جیانگ که کنارش وایستاده بود گفت

_امسال داوطلب های بیشتری برای پروژه های همکاری صنعتی داریم

جیانگ پوزخندی زد و با طعنه گفت

_چه فایده ای داره وقتی آخرش سهم اصلی رو لئون صاحب میشه و بقیه اش هم بین ما کمپانی های بزرگ تقسیم میشه و عموما هیچی برای دیگران نمی مونه؟

جان سرش رو تکون داد و گفت

_ما مسئول حقوق دیگران نیستیم
ما وظیفمون حمایت از سهم و سود کاری خودمونه
توهم حواست باشه جیانگ

جیانگ پوفی کشید و جواب داد

_میدونم بابا میدونم

و بعد یهو انگار چیزی یادش اومده باشه چشماش درشت کرد و پرسید

_راستی مستر کولاک هم  هست امروز ؟!

جان با تعجب نگاهش کرد که جیانگ با شیطنت لب زد

_دوست پسر عزیزت رو میگم

جان سریع ضربه ای بهش کوبید و با نگاه تندی به اطراف غرید

_خفه شو یکی میشنوه!

جیانگ خم شد و پهلوش رو فشار داد و با درد گفت

_من که لب زدم چرا میزنی اخه؟!

جان چشم غره ای بهش رفت و با صدای آقای وو که همه رو به سالن هدایت می‌کرد شروع به حرکت کرد که جیانگ خودشو بهش رسوند و دوباره گفت

_ولی من مطمعنم امروز یک درام جذاب داریم

و بعد دستش رو باز کرد و با آب تاب و شیطنت گفت

_آخه هرسال با تحریک کردن دیگران یک جدال کلامی راه میندازی ولی امسال تا بیای حرف بزنی دوست پسرت به خاک کشیده‌ همه رو.

و بعد بدون توجه به نگاه هشداری جان خندید

جان کنار آقای وو روی صندلی نشست و جیانگ دست راستش قرار گرفت که در باز شد و سه مرد و دو زن که نماینده های گروه لئون بودن وارد شدن

⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡Où les histoires vivent. Découvrez maintenant