❤️قبل از خواندن لایک کنید ❤️
Love and Madness🥂
MAHDA
Part69چشمای نویل از این باز تر نمیشد و با لکنت گفت
_تو دیگه کی هستی؟
جان بهش خیره شد و نگاهی به سر تا پای برهنش انداخت و دستش رو توی جیبش فرو برد و کارتش رو بیرون کشید
_وکیل شیائو جانم میتونی بعد از این که کارت به دادگاه رسید ازم کمک بخوای
و کارتش رو مقابل نویل گرفت
نویل که هنوز شک زده و گیج بود دستش رو دراز کرد که جان کارت رو عقب کشید و با استفهام گفت
_اووو یادم نبود لباسی تنت نداری و جایی برای نگه داری کارتم وجود نداره...
کارت رو توی جیبش فرو برد و چرخی دور پسر زد
_راستی می دونستی این که جلوی دیگران بدون رضایت خودشون لخت بشی و به زور بخوای تحریکشون کنی هم جرمه؟
و بعد بدون توجه به نویل ادامه داد
_اره میدونم یک جوریه...
فکر کن تو کسی که آخرش به فاک میری اونوقت برات جرم هم ثبت میشهشونش رو بالا انداخت و با چشمای براقش و سلطه گرش گفت
_ولی قانون!
دوباره به اطراف نگاهی انداخت و ادامه داد
_حالا نقض این قانون.. با ورود غیرمجاز به حریم شخصی یک نفر به علاوه تاچ کردن بی مورد
همون حدود هیجده ماهی برات زندان دارهنویل که به خودش اومده بود دستش رو مشت کرد و فریاد زد
_چه چرت و پرتی داری میگی روانی؟
من با دوست پسرم توی این خراب شده نشستم و اومدی و مزاحم شدی
اونوقت منم که جرم انجام دادم؟نگاهش رو به سمت ییبو که بی خیال یک گوشه ای نشسته بود داد و گفت
_ وانگ ییبو!
جان بالاخره به سمت ییبو چرخید و بهش نگاه کرد
مثل همیشه استایل خاص خودش رو داشت و حالا خیره به جفت مرد رو به روش مشروب می خورد
واقعا امیدوارم من کسی نباشم که قراره این وسط نا امید از این اتاق برم بیرون
ییبو جامش رو پایین آورد
نگاهش رو ببن نویل مبهوت و برهنه که لباسش رو توی چنگ گرفته بود تا خودش رو بپوشونه و مردی که با کت شلوار مشکی و نگاه وحشی و سلطه گرانه به نویل خیره شده بود
چرخوندنیشخندی روی لبش نشست و از جا بلند شد
_نویل بهتره که از اینجا بری
پسر که توقع رفتار بدی رو از ییبو در برابر این مرد گستاخ داشت با شنیدن جمله ییبو حیرت زده خشک شد
چشمای جان برقی زد و با خوشحالی لبش رو لیسید
هیچ دوست نداشت جلوی این بچه پرو لخت کم بیاره و بخواد با ییبو بحث کنه
نویل نگاهش رو ناباور به سر تا پای جان دوخت که جان شونش رو بالا انداخت
پسر باورش نمی شد... الان پس زده شده بود؟
چشمای کشیده و وحشی مرد رو به روش نشون از شرقی بودنش می داد و حالا ییبو...با حیرت خنده ای کرد
مرد مقابلش چهره و بدن زیبایی داشت ولی از ییبو بزرگ تر و بالغ تر به نظر می اومد
لعنتی اصلا این تایپ ییبو نبود!سرش رو تکون داد و لباسش رو چنگ زد
با حرص قدمی به جلو برداشت و رو به ییبو که با لذت خیره جان شده بود غرید
_بی لیاقت
و تنه محکمی بهش زد و به سمت بیرون راه افتاد
جان که از بیرون کردن حریف حسابی خوشحال بود با دیدن این حرکت چرخید و سرش رو کج کرد و از روی شونه ییبو به سمت پسرک آتیشی داد کشید
_بیست و دو ماه
ضربه فیزیکی چهار ماه به حکمت اضافه کردبا صدای بهم کوبیده شدن بلند در خنده ای کرد و بدون توجه به پسری که توی فاصله کمی ازش مشغول سوراخ کردنش با نگاهش بود ازش فاصله گرفت
به سمت میز رفت و کتش رو در آورد و روی کاناپه انداخت
همونجور که دکمه آستین هاش رو باز میکرد و تا میزد گفت
_اینجا از همه جای این بار قشنگ تره
بعد از تا زدن آستین هاش به سمت ییبو چرخید
_چیه ؟ چرا این مدلی نگام می کنی؟
ییبو نگاهش رو روی بدن جان چرخوند و با مکثی از کمر باریکش که به خاطر اختلاف رنگ بین شلوار مشکی و پیرهن سفید بیشتر توی دید بود، گذشت و به صورتش نگاه کرد
_اینجا چی کار می کنی؟
جان بی توجه به نگاه ها و لحن بی حس ییبو و اتفاقاتی که بینشون افتاده بود
لبخندی زد و ابروش رو بالا برد_فکر کنم همین الان شر یک مزاحم رو از سرت کم کردم و...
بایدم بگم جای این سوال توقع شنیدن یک تشکر رو داشتمییبو قدمی جلو گذاشت و دوباره گفت
_نویل کسی نبود که خودم نتونم ردش کنم...
بهت گفته بودم دیگه جلوی چشمم نیا و حالا بگو اینجا چی کار میکنی؟جان شونش رو بالا انداخت و به میز تکیه داد
_بی خیال... میدونم از پسش بر میومدی
ولی من نمیتونستم اون بیرون منتظر بمونم تا اون پسر سوارت بشه و...حرفش رو ادامه نداد و به جاش گفت
_توقع تشکر به خاطر کاری که کردم چیز زیادی نیست
نگاهش رو چرخوند و به ییبو دوخت
_هرچند دیدن پسری که همین چند وقت پیش بهم ابراز علاقه کرد با یک شخص دیگه واقعا آزار دهندست
10 آپدیت جدید ❣️
نوش 🍓
![](https://img.wattpad.com/cover/296750287-288-k19056.jpg)
YOU ARE READING
⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡
FanfictionLove and Madness🥂 Writer : mahdie Yibo Top Happy End خلاصه : شیائو جان سی ساله وکیل کارکشته کمپانی بزرگ چین برای بستن قرارداد بزرگی به آمریکا سفر میکنه و با وانگ ییبو بیست و چهارساله وارث زنجیره تجاری لئون، پلی بوی سرکش و رام نشده آشنا میشه پسری ک...