🌺قبل از خواندن لایک کنید🌺
Love and Madness
Part37_ من میخوام باهات بخوابم
و ازت میخوام با من بخوابی وانگ ییبو!_چی داری میگی ؟
این تنها جمله ای بود که توی اون لحظه از ذهنش عبور کرد و به زبون آورد
جان که حالش مساعد نبود و لحظات سخت و طاقت فرسایی رو سپری میکرد
دستش رو پشت موهای ییبو رسوند و بی قرار تر درحالی که تمرکزش روی لباش بود تکرار کرد_باید با من بخوابی
خواهش میکنم!سرخ شدن چشم های ییبو و داغ شدن سریع بدنش و جریانی که از کمرش تا مغز استخونش رو هدف گرفت به اختیار خودش نبود
اما مشت کردن و متوقف کردن دستی که آماده حمله به کمر پسر بزرگتر بود
هرچند سخت ولی با اراده خودش اتفاق افتاددست مشت شدش رو روی رونش کوبید و به سرعت بلند شد و عقب کشید
نه کور بود و نه آماتور!
اون یک پسر بیست و چهار ساله حرفه ای با تجربه های بیشماری توی تخت بودو الان با تمام وجود حال و هوا و لحن نیازمند و بدن تبدار و بی قرار جان رو درک میکرد
علاوه بر اون پیچیدن حس شهوت و نیاز سرکوب شده این مدت رو به خوبی توی بدن خودش احساس کرده و هر لحظه بی قرار تر میشد
اما....
این مردی که با بی حالی و گیجی بهش نگاه میکرد و بدنش می لرزید...
شیائو جان..
بارها امتحانش رو پس داده و هر بار رد شده بودهنوز از آخرین باری که اون رو تا محض جنون و شهوت کشونده و در بدترین موقعیت با خاک یکسان و رهاش کرده بود رو فراموش نمی کرد
درسته که بعد از اون اتفاق آتش بس اعلام کرده بودند و بارها برخورد جسمی غلیظی باهم داشتن
اما همیشه شروع کننده و هدایت کننده این لحظات ییبو بود و بسدرسته که شیائو جان اونو پس نمیزد و برعکس
همکاری لذت بخشی هم داشت ولی چیزی که واضح بود رو نمی شد انکار کردجان این بوسه ها و هم آغوشی هارو با نگاه جدی نمی دید و هیجان خاصی براش نداشت و باید گفت برای آروم نگه داشتن ییبو ادامه میداد
و این چیزی نبود که ییبو میخواست!
فکر کردن در اوج شهوت و کنترل کردن عریضه؟
این اصلا توی استایل ییبو نبود و حالا این وضعیت به شدت روی اعصابش تاثیر منفی گذاشته و حساسش کرده بودجوری که وقتی ناله ضعیف جان همراه با نوای اسمش به گوشش رسید
با حرص چرخید و به سمتش خم شد_دست از این کارت بردار
تو نمیتونی این بلارو سر من بیاری!
حق نداری هربار منو تا اوج ببری و توی یک چشم به هم زدن خوردم کنی
میفهمی چی میگم؟
YOU ARE READING
⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡
FanfictionLove and Madness🥂 Writer : mahdie Yibo Top Happy End خلاصه : شیائو جان سی ساله وکیل کارکشته کمپانی بزرگ چین برای بستن قرارداد بزرگی به آمریکا سفر میکنه و با وانگ ییبو بیست و چهارساله وارث زنجیره تجاری لئون، پلی بوی سرکش و رام نشده آشنا میشه پسری ک...