Prt_42

402 98 2
                                    

🌺قبل از خواندن لایک کنید🌺

Love and Madness🥂
Part42

بدون توجه به چشم غره های مرگ آور ییبو ادامه داد

_ولی حالا که اینقدر چندش شدی بهت پیشنهاد میدم به جای تو پر و پاچش بودن که هیچ سودی نداره
یک کاری کن خستگیش کم بشه... تفریحی چیزی!

انگشتش رو بالا آورد و با تاکید گفت

_خستگیش کم بشه... خوب گوش کن دارم میگم تفریح از دید اون نه تو!

ییبو با حرص دستش رو پس زد و گفت

_گرفتم دیگه!
مگه با عقب مونده ذهنی طرفی؟

اریک ابروش رو بالا آورد و عقب عقب رفت و با بدجنسی گفت

_آخه بیبی تفریح از نظر تو فقط به تخت میرسه ولی بعید میدونم نظر وکیل شیائو هم همین باشه!

ییبو که ذهنش درگیر پیشنهاد اریک شده بود و از طرفی هم وراجی ها و چرت و پرت گفتنش روی اعصابش بود

گلدون تزئینی اسمال سایز رو از روی میز هاشوان چنگ زد و خواست به طرفش پرت کنه  که صدای باز شدن در و بعد فریاد هاشوان سر جا خشکش کرد

سه نفری با چشم های درشت شده به پسر بچه ای که تاتی تاتی با لباس های عروسکی توی اتاق میدوید چشم دوخته بودن که یهو منشی شوان وارد شد و هول شده گفت

_ببخشید.. ببخشید
من متاسفم.. اون پسرمه
از دستم فرار کرد و نتونستم جلوشو بگیرم

هاشوان که هشداری به ییبو نگاه می‌کرد و توی نگاهش « اگه جرعت داری اینجارو به گند بکش تا دخلتو بیارم» حک شده بود

نفس عمیقی کشید و گفت

_اشکالی نداره خانوم انگینز میتونید برید..
فقط...

زن با سرعت چرخید و همونجور که دست پسرکش رو گرفته بود گفت

_بله بله
چیزی شده اقای وانگ؟

هاشوان اشاره ای بهش کرد و گفت

_بهتره اون تل خرگوشی رو سرتون در بیارین
چون فکر نمی‌کنم مناسب اینجا باشه

با تموم شدن جمله هاشوان صورت زن رو به کبودی رفت و سریع تل خرگوشی که روی موهاش بود رو در آورد و با وحشت گفت

_م.. متاسفم رئیس
من با پسرم شهر بازی بودم و الان اومدم مدارک رو ببرم تا آخر هفته تکمیلش کنم..
اصلا یادم نبود اینو در بیارم

و با صورت سرخ شده از خجالت از اتاق بیرون زد

صدای بسته شدن در بلند شد
ولی نگاه براق ییبو روی تل فانتزی خرگوشی که روی زمین افتاده بود قفل شد

_یعنی جان اگه اینو به سرش بزنه چجوری میشه؟
اون.... قطعا یک بانی سکسی و تحریک کننده  میشه!

⚡« عشق و جنون» Love And Madness ⚡Donde viven las historias. Descúbrelo ahora