#پارت_18
عنوان پارت: " تاریخ یکسان"
دقایق طولانی بود که پشت اون میز عریض نشسته بود و در سکوت فکر میکرد.
هرچقدر که عمیق تر به این قضیه فکر میکرد غیر منطقی تر میشد!
کیوانویچ گفته بود همه اونا توی انفجار مردن اما تهیونگ به خاطر نمیآورد چیزی درمورد انفجار یکی از ساختمونهای تحقیقی شنیده باشه!
از طرفی اون گفته بود خالق ماتیلدا به هدف کمک به دولت برای اینکه جرم و جنایت رو ریشه کن کنه و دنیا رو تبدیل به جای بهتری کنه ماتیلدا رو ساخته!
و از سمت دیگه میگفت که اونها درحال ساخت یه ابر سلاح بودن!
چطور ممکن بود کسی که به دنبال صلحه شروع به ساخت یک ابر سلاح کنه؟
و اگر اینطور بود دولت چرا هویت سازنده و تیمش رو مخفی میکرد؟!
مگر نه اینکه باید به اونها به عنوان کسایی که در راه خدمت به وطن و صلح کشته شدن، عزت و احترام گذاشته میشد و چندین مدال افتخار به نامشون ثبت میشد؟
پس چرا هویت اونها تا به این حد گمنام بود؟!
تهیونگ از هرسمتی به این قضیه نگاه میکرد یک جای کار میلنگید!_یک تماس از گروهبان یوهان اسمیت
ماتیلدا گفت و تهیونگ به سرعت جواب داد:
_وصلش کن
دست هاش رو به هم گره زد و با گذاشتن ساعد هاش به روی میز کمی به جلو خم شد و به محض وصل شدن تماس پرسید:
_چیزی پیدا کردید؟
یوهان درحالی که گوشی رو بین شونه و گوشش نگه داشته بود و همزمان دستکش هاش رو در می آورد جواب داد:
_هیچی!
ساختمون یه فروشگاه چند طبقه است، آخرین طبقه اش یه کلابه و قتل توی یکی از اتاق های وی ای پی اتفاق افتاده.
ساختمون کنارش هم یه مجموعه سینمایی.
به سرعت سینما رو چک کردیم چون احتمالش خیلی بالا بود که قاتل از همین سینما قتل رو تماشا کرده باشه اما توی اون بازه زمانی کلا پنج سانس فعال داشته، دو سانس برای رده کودکان و سه سانس بزرگسالان داشته که فیلم دوربین های مداربسته رو چک کردم و همه شون طبیعی بودن_سانس خصوصی نداشته؟
تهیونگ با اخم هایی که به هم نزدیک شده بودن پرسید و یوهان بعد از انداختن دستکش هاش به داخل سطل زبانه گوشی رو با دست کنار گوشش نگه داشت و جواب داد:
_نه، بنظر میاد این سینما کلا سانس خصوصی قبول نمیکنه.
ییبو و هفت نفر دیگه از افراد رو فرستادم دنبال سینماهای اطراف اما فعلا از اونها هم هیچ خبری نرسیده.نوار زرد رنگ رو بالا گرفت و با خم کردن سرش از زیرش رد شد و از اتاق بیرون زد و همزمان ادامه داد:
_هیچ راهنمایی برای قتل بعدی نذاشته، حدس میزنم بخواد مثل ادموند هال بعدا چیزی منتشر کنه که توش راهنما باشه.
تو چیکار کردی؟
VOUS LISEZ
𝑴𝑶𝑳𝑻
Fanfiction"مولت" نویسنده: "پانیکا" ژانر: "جنایی، معمایی، اکشن، رومنس، انگست، اسمات" کاپل: "تهکوک، یونمین" ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• تیم آلفا، تیمی با تعداد نفرات محدود از بهترین و نخبه ترین نظامیان هر کشور. هویت اونها درست به اندازه رمز پرتاب بمب ها...