#پارت_34
عنوان پارت: " عکس"
چندین ساعت از حضورش توی خونه اون وو میگذشت و تمام این مدت صرف برنامه ریزی نقشه و بررسی مدارک قدیمی شده بود.
تهیونگ از اون وو خواسته بود تا سوله های چوب بری اطراف سئول رو بررسی کنه و بفهمه که ویلیام رو کجا نگه داشتن.
امیدوار بود که هرچه سریع تر خبری ازش به دست بیاد.
اگر موفق میشد ویلیام رو از چنگ مولت بیرون بکشه میتونست با خیال راحت تری بهش حمله کنه._سیگار داری؟
آروم پرسید و اون وو با پایین گذاشتن برگه هایی که دستش بود از جا بلند شد.
پسر بزرگتر با خستگی پلک هاش رو به هم فشرد و سرش رو به پشتی مبل تکیه داد.
نفس دردمندش رو به کندی از ریه هاش خارج کرد و همزمان با نفس عمیقی پلک باز کرد.
اون وو درحالی که جعبه فلزی سیگارش رو باز میکرد با حالت معناداری گفت:_فکر کردم ترک کردی!
_کرده بودم.
تهیونگ کوتاه جواب داد و بعد از یک مکث کوتاه تکیه اش رو از مبل گرفت و صاف نشست تا نخ ظریف سیگار رو از جعبه برداره و همزمان کنایه زد:
_درست مثلِ تو
اون وو در سکوت نخی هم بین لب های خودش گذاشت و جعبه رو بست و روی میز کنار انبوهی از پرونده های دست نویس انداخت.
اون و تهیونگ به طور همزمان وقتی که توی رابطه بودن سیگار رو ترک کردن؛ اما اون وو بعد از جدایی اجباریشون دوباره سیگار رو شروع کرده بود، همونطور که تهیونگ انجامش داد!
نفسش رو با حسرت از روزهای خوب گذشته بیرون داد و به آرومی فندک رو زیر سیگارش گرفت.
چند ثانیه صبر کرد تا از روشن شدن سیگار مطمئن بشه و بعد فندک روشن رو به سمت پسر بزرگتر نگه داشت.
تهیونگ به کندی تنش رو به جلو سوق داد تا سیگار بین لب هاش رو بدون دخالت دست هاش به آتیش بکشه و اون وو درحالی که با دست آزادش سیگار رو از بین لب هاش برمیداشت پرسید:_حالا که بهش فکر میکنم، چرا هانجون بهت مرخصی داد؟
اگر اون مولت باشه پس طبیعتاً باید بدونه که تو داری یه نقشه ای میریزی و باید سعی میکرد جلوت رو بگیره نه اینکه داوطلبانه بهت مرخصی بدهتهیونگ درحالی که سرش رو عقب میکشید کام نسبتا سنگینی از سیگار گرفت.
حق با اون وو بود!
ته کلی حرف آماده کرده بود تا به هانجون بزنه و اونو برای گرفتن مرخصی راضی کنه اما مرد خیلی راحت بهش مرخصی داده بود.
حتی قبل از اینکه تهیونگ درخواست کنه!_از دو حالت خارج نیست.
یا اون مولت نیست و به خاطر انسان دوستیش بهت مرخصی داده
یا اون مولته و عمدا بهت مرخصی داده.پسر کوچکتر گفت و تهیونگ حین بیرون دادن دود به آرومی جواب داد:
_اگر حالت دوم رو در نظر بگیریم؛ چرا به عنوان مولت باید بهم مرخصی بده؟
YOU ARE READING
𝑴𝑶𝑳𝑻
Fanfiction"مولت" نویسنده: "پانیکا" ژانر: "جنایی، معمایی، اکشن، رومنس، انگست، اسمات" کاپل: "تهکوک، یونمین" ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• تیم آلفا، تیمی با تعداد نفرات محدود از بهترین و نخبه ترین نظامیان هر کشور. هویت اونها درست به اندازه رمز پرتاب بمب ها...