part6: room twenty

87 13 2
                                    

#پارت_6

عنوان پارت: "اتاق بیست"

درحال بستن ساعت مچی گرون قیمت به دور مچش بود که چند ضربه کوتاه به در خورد و بعد از اجازه ورودش یوهان پا به اتاق گذاشت.
پسر کوچکتر عملا توی شلوار جذب چرم و پیراهن ابریشم سفیدش میدرخشید!
موهاش به زیبایی نظم گرفته بودن و زنجیر ظریف دور گردنش به لطف باز بودن تک دکمه بالایی پیراهنش روی پوستش برق میزد.
یوهان دست هاشو از دو طرف باز کرد و چرخش کندی انجام داد تا تهیونگ سر تا پاش رو بررسی کنه و بعد با لحن کنایه واری درحالی که به طرز مسخره ای با حالتی عشوه مانند پلک میزد با لحن کشیده و صدای نازک کرده ای پرسید:

_نظرت چیه عزیزم؟

تهیونگ با خنده درحالی که دست هاشو توی جیب های شلوارش فرو میبرد جواب داد:

_فوق العاده شدی بیب!

یوهان متقابلا خندید و سری به تاسف برای خودش تکون داد.
نقشه ساده و سریع بود، البته فقط به عنوان یک تئوری!
هانس، مایکل، جکسون و ویلیام تمام دیشب تا امشب رو به طور شیفتی توی بار گذرونده بودن تا تایم ورود و خروج کارمند های بار برای تمیزکاری رو چک کنن.
اتاق ها فقط برای بیست و چهار ساعت قابل رزرو کردن بودن درنتیجه اتاق هایی که دیشب رزرو شده بود بی شک امشب خالی میشد و خدمه برای تمیز کردن اتاق ها و آماده سازی اون برای تحویل به نفر بعدی وارد راهرو میشدن.
امشب چهار اتاق خالی میشد و قرار بود تهیونگ و یوهان وارد اتاق رزرو شده‌ی خودشون بشن و منتظر بمونن تا خدمه برای تمیز کاری اتاق های اون طبقه بیان.
به یک بهانه ای یکی از خدمه رو به داخل اتاق خودشون می‌کشیدن، بیهوشش میکردن و یک نفر لباس هاش رو میپوشید و چرخ مخصوصش رو برمیداشت و بدون جلب توجه به اتاق رئیس میرفت تا گاو صندوق رو پیدا کنه، بازش کنه و دفترچه رو برداره.
البته که تهیونگ با قاطعیت گفته بود که خودش این کار رو انجام میده.
یوهان هم باید مراقب می‌بود تا اون گیر نیافته.
در حد تئوری واقعا ساده و سریع بنظر میرسید اما عملی...اصلا ساده نبود!
اونا به علت فرکانس نابود کننده هیچ دسترسی‌ای نه به هم دیگه و نه به بیرون از بار داشتن و اگر توی دردسر میافتادن هیچ راهی جز درگیر شدن براشون نمیموند، و درگیری هم به معنی لو رفتن مأموریت و هویتشون بود!

_وسایل جا سازی شده؟

تهیونگ درحالی که هدست توی گوشش رو چک میکرد پرسید و یوهان سر به تایید تکون داد:

_دوربین و شنود دست منه، ابزاری که برای باز کردن گاو صندوق لازم داشتیم هم امروز صبح از آمریکا رسید، همه از کربن فشرده هستن پس اونا با فلزیاب پیداش نمیکنن، مایکل  چند ساعت پیش اونا رو توی چندتا باکس گل و هدیه جا سازی کرد و تحویل بار داد درنتیجه میتونیم حرکت کنیم

تهیونگ به آرومی لب تر کرد و سر به تایید تکون داد و بعد از چند ثانیه زمزمه وار با حالت معذبی گفت:

𝑴𝑶𝑳𝑻Where stories live. Discover now