#پارت_40
عنوان پارت: " حسادت"
مشت هاش با سرعت و شدت به کیسه بوکس سیاه رنگ کوبیده میشدن و نفسش با شدت دم و بازدم میشد.
تا سرحد مرگ عصبی بود.
این همه سال تلاش، اینهمه سال صبر و برنامه ریزی حالا داشت نابود میشد اونم به خاطر عشق؟!
یونگی همه چیزش رو پای این آدم و انتقامش گذاشت!
اونم عاشق بود!
از اعماق وجودش جیمینو میخواست اما بازم به خاطر جونگکوک و بخاطر این نقشه؛ خودش و احساساتش رو نادیده گرفت و به پیشنهاد فرار جیمین حتی برای یک ثانیه هم فکر نکرد!
حالا جونگکوک چطور میتونست انقدر راحت همه چیز رو فدا کنه؟
آیا این خیانت نبود؟
خیانت به خودش، به یونگی و همهی افرادی که به پیروزیش چشم دوخته بودن؟
مشتش برای یک ضربه سریع دیگه به کیسه آماده بود که مچ دستش با سرعت و قدرت بین انگشت های جیهوپ گیر افتاد.
درحالی که با شدت نفس نفس میزد نگاه خشمگینش رو به سمت پسر بزرگتر کشید و جیهوپ حین بالا آوردن باند پرسید:_به چی فکر میکنی که مشت هات انقدر محکم ضربه میزنن مین؟
ناخودآگاه بود که نگاه یونگی هم به سمت دستش برگشت، زخم های روی دستش به آرومی خونریزی میکردن و سطح کیسه بوکس هم آغشته به خون بود!
جیهوپ با حوصله شروع به پیچیدن باند مخصوش به دور دستش کرد و همزمان به آرومی تکرار کرد:_بهم بگو، مشغول چی هستی؟
یونگی خیره به باندی که با حوصله به دور دستش پیچیده میشد جواب داد:
_جونگکوک خودشو باخته!
و به زودی این بازی روهم میبازه و خودشو به کشتن میدهپسر بزرگتر پیچیدن باند دور دستش رو تموم کرد و بعد حین اینکه دست دیگهی یونگی رو به سمت خودش میکشید تا اون رو هم براش ببنده لب بازکرد:
_وظیفهی تو چیه؟
یونگی با گیجی بهش خیره موند و جیهوپ بعد از بستن باند به کندی نگاهش رو بالا کشید و تکرار کرد:
_تو کنارشی چون تعهد دادی که کنارش باشی!
به چی تعهد دادی مین؟پسر کوچکتر به آرومی زمزمه کرد:
_هیچ وقت بهش خیانت نکنم، از سلامتیش اطمینان پیدا کنم و مطمئن بشم که همه چیز همیشه طبق میل اون باشه و دستوراتش بدون کوچکترین مکثی اطاعت بشن
پسر بزرگتر درحالی که دوباره عقب گرد میکرد تا روی صندلی راحتیش بشینه گفت:
_بنابراین چرا از باختنش عصبی هستی؟
این میل اونه که تسلیم تهیونگ باشه و این وظیفهی توعه که اطاعت کنی.نفس عصبی بیرون داد و پشت سر پسر بزرگتر راه افتاد و روی صندلی مقابلش نشست:
_این وظیفهی منه که سالم نگهش دارم!
YOU ARE READING
𝑴𝑶𝑳𝑻
Fanfiction"مولت" نویسنده: "پانیکا" ژانر: "جنایی، معمایی، اکشن، رومنس، انگست، اسمات" کاپل: "تهکوک، یونمین" ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• تیم آلفا، تیمی با تعداد نفرات محدود از بهترین و نخبه ترین نظامیان هر کشور. هویت اونها درست به اندازه رمز پرتاب بمب ها...