"part 85"

1.5K 414 749
                                        

پریویسلی آن بعد دوازدهم:

کوک خودشو آویزون فرمانده اش کرد تا از زیر تمرین با یونگی در بره و فضولیش درباره ی تمرین سربازا رو هم بخوابونه.
توی زمین تمرین با جانگهو به سرباز های نادان و دون پایه نظارت نمود و اون انسان های سطح پایین رو از علم نامحدودش مستفیض کرد.
بعدشم تهیونگ اومد گفت: یونگی نیس... خودم که میتونم خشتکتو بکشم رو سرت.
و کوک هم با زکاوت خاص خودش، مراسم کتک خوردن خودش رو، با مقداری دلبری و سو استفاده از سادگی و عاشقی فرمانده اش، به مراسم ماچ و بوس تبدیل کرد و حالشو برد خلاصه.

بعدشم بلند شد رفت و به سینگلای جمع یاد داد که چطور یک وضعیت ناجور رو به نفع خودشون تغییر بدن.
آره دوست عزیز دقیقا با خودت... و خودمم.😂

شب توی کافه ی جیمین مهمونی داشتن تا قبل از رفتن هوپمین باهاشون دیدار داشته باشن.
دیگه منفی بازی درنمیارم، به شماره ی پارت اشاره نمیکنم دیگه. بریم ببینیم مهمونیشون قراره چطور پیش بره😗👊

_________________________

قطعات بزرگ گوشت را روی تخته‌ ای چوبی گذاشت و شروع کرد به قطعه‌ قطعه کردنشان.
جیمین کنارش ایستاد و دست‌هایش را رئیس مآبانه به کمرش زد. کوکی نیم‌نگاهی به او انداخت و گفت: کارت تموم شد؟
جیمین سر تکان داد و گفت: تقریباً نیم‌ ساعت دیگه خمیر آماده‌است. راستی گفتی اسم این غذا هه چیه؟

کوکی با لبخند گفت: پیتزا. امکان نداره کسی توی بعد اول این غذا رو دوست نداشته باشه. منم دوستش داشتم اما هیچوقت نمی‌خوردم. چون... می‌دونی به‌خاطر کالری زیاد... و ترکیب خوراکی‌ هایی که از لحاظ شیمیایی با همدیگه تناسب نداشتن. همینطور به‌ خاطر رایحه پیچیده‌ اش. چون ناخودآگاه میخواستم بوی پیتزا رو تشریح کنم و بفهمم که از کدوم ماده نشأت می‌گیره و چقدر بخاطر حرارت تغییر پیدا کرده و خب... یه‌جورایی به سردرد و درگیری ذهنیش نمی‌ارزید که بخوام سفارش بدم.

جیمین کمی با نگاهی خالی از احساس به او زل زد. سپس گفت: من برم به خمیر سر بزنم.
و خیلی بی‌حاشیه از کوکی فاصله گرفت.
کوکی اما ریزریز خندید. به تکه کردن گوشت‌ ها ادامه داد و زیر لب گفت: بیا اولین پیتزای سن دانته رو به اسم خودمون ثبت کنیم.
مغزش گفت: باشه. فقط از اون پنیرا می‌ترسم. میدونی که منطقیه!

کوکی نگاهی به قطعات مکعبی پنیر های عجیب اختراعی جیمین به رنگ صورتی روشن انداخت و پس‌ از کمی سکوت گفت: خب... زندگی با همین چالش‌ های خطرناکه که معنا پیدا می‌کنه. متوجهی؟

قضیه زیر سر پنیر پیتزایی بود که کوکی به‌ طرز دردناکی متوجه شد اصلا چیزی به این اسم در بعد دوازدهم کشف نشده‌است.
و چقدر برای مردم بعد دوازدهم دراینباره متأسف شد اما بعد از مقداری تحقیق از منبع موثقی به اسم جیمین مطلع شد که پنیر عجیبی، به اختراع خود جیمین در کافه وجود دارد که قادر است با جذب حرارت، از حالت جامد به حالت نیمه جامد تغییر شکل دهد.

twelfth dimensionOnde histórias criam vida. Descubra agora