"part 31"

2.3K 588 317
                                        

تماشای فیلم یکی از بهترین لذت های دنیاست.
برای هر کسی و هر سلیقه ای.
فقط لازم است هرکسی فیلم مورد علاقه اش را پیدا کند.
تماشای فیلم ترسناک،به همراه دوستانی نزدیک و مقدار زیادی اسنک و پاپ کرن یکی از قابل دسترس ترین راه های خوشگذرانی ست.
مخصوصا زمانی که میخواهی علی رغم ترس و وحشت خفه کننده ای که داری،در مقابل دوستانت وانمود کنی شجاعی و به ریش آنها بخندی.
اما بعد از رفتن آنها و تنها شدنت،بغض کنی و از صدای قدم های خودت هم وحشت کنی.
در آخر هم نتیجه میگیری که دستشویی رفتنت،باعث میشود که تمام موجودات خبیث عالم بیدار شوند و تصمیم به قتل تو بگیرند.
پس در وضعیتی سخت،تحت فشار زیر پتو میخزی و با دست و پای یخ کرده به خواب میروی.

البته تمام این خاطرات جالب،برای کوکی فقط در حد تئوری باقی ماند.
چون تابحال چنین خاطراتی را رقم نزده بود.
البته که فیلم ترسناک تماشا کرده بود...
برای اولین بار...
زمانی که هم اتاقی اش با دوست دخترش به هم زده بود و به بهانه ی شکست عشقی مضخرفش گند زده بود به تنهایی و سکوت دوستداشتنی اتاق.
کوکی بارها سعی کرده بود با محاسبات مختلف اورا قانع کند که آن دختر از هر نظر از سرش زیادیست و بالاخره اورا ترک میکند.
اما هم اتاقی احمقش اعتقاد داشت که عشق آتشین و خاص و احمقانه و حال بهم زنشان هر نوع اختلافی را پوشش میدهد.
البته که اشتباه میکرد...
در هرصورت کوکی را مجبور کرد که مقابل تلوزیون بنشینند و فیلم ترسناک جدیدش را با هم تماشا کنند.
و کوکی قبول کرد.
تا شاید او دست از فین فین کردن بردارد و سکوت به اتاق برگردد.
اما چند دقیقه از فیلم نگذشته بود که هم اتاقی اش عمق فاجعه ی فیلم دیدن با کوکی را درک کرد.

کوکی همه چیز را میفهمید و خودش را موظف میکرد که توضیحات منطقی اش را به اطلاع هم اتاقی اش هم برساند.
از همان ثانیه ی اول هم شروع کرد:
_برای اینکه اون شبح خنده دارو درست کنن از حقه ی شیشه و آینه استفاده کردن...خیلی قدیمیه!
_خون واقعی که اون رنگی نیست!خیلی خیلی تیره تره!
_از لحاظ فیزیکی ممکن نیست یک آدم بتونه انقدر به پشت خم بشه...حتی اگه تسخیر شده باشه!
_مگه اینجا الان شب نیست؟پس چرا صحنه انقدر روشنه؟نورپردازیش اشتباهه!
_اون مرده یک پلیس عالی رتبه بود!نباید فقط به خاطر اینکه شیطان تسخیرش کرده بکشنش!
_همچین خونه ای وجود نداره!قدمت این شهر300ساله...بعد قدمت این خونه500سال؟یعنی این خونه قبل از ایجاد شدن این شهر وجود داشته؟مسخره اس!
_اون کتاب شیطانی از کاغذ ساخته شده...پس ممکن نیست بتونه500سال زیر خاک باشه و هنوزم سالم باشه!
و این فیلم ترسناک آخرین فیلم ترسناک عمرش هم شد.
چون در نیمه ی فیلم،هم اتاقی اش از اتاق بیرون رفت تا دوباره دست به دامن دوست دخترش شود و التماسش کند که اورا با کوکی تنها نگذارد.
و کوکی ماند و فیلم ترسناکی که ذره ای اورا نمیترساند...و البته جای خالی دوستی که فراری اش داده بود.
دختر باهوش بود و به برگشتن رضایت نداد...یک ماه بعد هم کوکی به خانه ی جیسو نقل مکان کرد.

twelfth dimensionWhere stories live. Discover now