آنچه گذشت:
تقریبا بیست الی بیست و پنج روز از حضور مجدد کوکی در بعد دوازدهم گذشته و اون همچنان درگیر تحقیقاتشه. در پارت گذشته هم، جانگهو و لیهیون اومدن و از موزهی تکنولوژی بیرون کشیدنش تا باهاشون ناهار بخوره و یکم استراحت کنه. و جانگهو دربارهی سرنوشت ولیعهد یکم صحبت کرد... که یه تایمی توی سندانته زندانی بوده و حالا به چانگمون برگردونده شده تا قصر قدیم خودش رو به یک عمارت برای اسکان خودش تبدیل کنه.
و جانگهو، لیهیون و کوک رو به قصر سابق سندانته برد که حالا به ترکیب یک موزه و منطقهی جنگی تبدیل شده... و یکم کوک تروماش زد بالا.خب... حالا یکم در لوکیشن و موضوع تنوع ایجاد کنیم... بریم طرف دیگهی فرمانروایی... :)))
_________________________
فرماندهی دروازهی غربی از دو روز قبل به مرخصی رفته و در دسترس نبود. فرماندهی دروازهی جنوبی روند شناسایی مناطق را بهعهده داشت و جز برای تحویل گزارش کار به نامجون، در قصر حضور پیدا نمیکرد. سرش به حد کافی در مناطق آزاد و قلمروی چانگمون شلوغ بود.
برای دروازه شرقی هم... داوطلبی وجود نداشت. یکی از گزینههای فرماندهی برای دروازهی شرقی، تنها کارآموز فرمانده سابق آن بود، که به نظر نمیرسید حتی ذرهای تمایل به چنین جایگاهی داشته باشد. در حال حاضر ترجیح میداد کمی در خانه محبوس بماند و اکثر اوقاتش را در موزه تکنولوژی بگذراند.
گزینهی دیگر، یکی از هموالدهای آن فرمانده سابق بود. بومگیو مؤدبانه عقب کشیده بود و سرش را با پیانو، و پرورش گل و گیاه و غذا رسانی به کوکی گرم میکرد. گزینهی باقیمانده یونجون بود... که او هم کمتر از یک سال بود که به تمرین و آموزش میپرداخت تا برای منصوب شدن به مقام فرماندهی، کمی بزرگتر و قدرتمندتر شود.
پس جایگاه فرماندهی شرقی، در حال حاضر موقتاً خالی بود.درنهایت، تنها فرماندهای که باقی میماند جانگهو بود که به این مأموریت کوتاه فرستاده شود. به اندازهی کافی بیکار و به طرز امیدوارکنندهای مشتاق و پرانرژی.
البته که اشتیاق داشت. این مأموریت برایش غافلگیرکننده بود... در حدی که شک کرد صحبتهای دو سه روز پیش او با کوکی و لیهیون به گوش فرمانروا رسیده و بههمین علت به چانگمون فرستاده شدهاست تا کنجکاویهای بچگانه اش درباره وضعیت این قلمروی جدید را بخواباند.با این که مشتاق بود، اما موقرانه رفتار کرد، با احترام فرمان را دریافت کرد و بدون حرف خاصی سوار بر اسب به سمت پایتخت سابق چانگمون به راه افتاد.
قصر فرمانروایی سندانته در قسمتی بیطرف در مناطق آزاد سابق که حالا جزو قلمروی سندانته محسوب میشد بنا شده بود.
پس فاصلهی چندانی تا قصر اصلی چانگمون نداشت و نیازی به استفاده از وسایل حملونقل سریع نبود. این سفر کوتاه تقریباً نیمی از روز برای جانگهو طول کشید و زمانی که به مرکز پایتخت و دیوارهای سنگچین و کوتاه قصر سابق آن رسید، حدود یک یا دو ساعتی تا غروب باقی مانده بود و هوا رو به سردتر شدن شبانهاش میرفت.
اما نور زرد مایل به نارنجی زمستانی دلچسبی، این بنای در حال بازسازی را گرمتر از چیزی که واقعاً بود نشان میداد.
YOU ARE READING
twelfth dimension
Science Fictionبُعدِ دَوازدَهُم ________________________ "صدای اوپنج موج داشت. موجT،S،R،Q،P... امواجی که کاملا تصادفی، به نام امواج یک نوار قلب نامیده شدند. شاید زیاد هم بی ربط نبود. امواج صدای تهیونگ به نام امواج ضربان های قلب کوکی نام گرفته بود. موجPصدای تهیونگ...