اهم...
قبل از هر حرفی... انتشار فوتو کانسپتهای جونگکوک و نمای زیبای... چشماش! آره چشماش... هه هه... مبارکمون انی وی.👀✨🗿~ آنچه گذشت:
در پارت گذشته... کوک که کارت حافظه رو از پشت قاب عکسِ هدیهی تسانگ یا همون جانگ میونگ پیدا کرده بود، برای پیدا کردن پردازندهی سازگار با کارت حافظه، دست به دامن نامجین شد و با کمی درگیری ازشون قول گرفت که خودش اولین کسی باشه که به اطلاعاتش دسترسی داره. و بعد به موزه تکنولوژی فرستاده شد تا با پردازندهای که در اختیارش گذاشته بودن، اطلاعات کارت رو زیر و رو کنه و چیزی که میخواد رو پیدا کنه.
«یه راهی برای برگردوندن تهیونگ.»
و بومگیوی کیوت هم براش غذا و دمنوش آورد و بهش نحوهی کار کردن با پردازنده رو یاد داد و کمکش کرد که بهتر و سریعتر توی اون حجم از اطلاعات جست و جو کنه. و بعدش مثل یک بچهی خوب برگشت خانهشان.حالا کوک مونده و کارت حافظه و هزاران پوشهی اطلاعاتی که روزها باید توی تمام اون تحقیقات سرک بکشه تا شاید چیز بدرد بخوری پیدا کنه. :)
بدبخت...******************
تقسیم، به جادو شباهت داشت.
روی احتمالات میچرخید و فقط تکنولوژی بعد دوازدهم بود که میتوانست تا اندازهای خطای آزمایش را پایین بیاورد که بازدهی مثبت آن در نزدیکترین درصد به موفقیت کامل قرار بگیرد.خدا میدانست چند بار این آزمایش با خطا مواجه شده است که تا به الان، تمام ایرادات و مشکلات این راهحل درمانی رفع شدهاند. تمایلی به دانستن آن نداشت.
به طور خلاصه، تقسیم از جنبش بیش از اندازهی ذرات سازندهی بدن افراد ناشی میشد.
انرژی بسیار بالایی به بدن افراد و مخصوصاً اندامهای حیاتی وارد میشد و تکتک اجزای سازنده سلولهای زنده، تحت تأثیر این انرژی ناپایدار شده و به جنبش واداشته میشدند. این ناآرامی اجزا را از یکدیگر دور میکرد. درست مثل گویهایی فلزی که از بار الکتریکی شدید و مشابهی پر شده باشند و یکدیگر را دفع کنند. چیزی شبیه به یک انفجار. اما با این تفاوت که این انفجار در مسیری درست قرار میگرفت.اجزای بدن به دو نیمه تبدیل میشد که توسط تکنولوژیهای مخصوصی، به مسیر ایجاد کردن یک جسم پایدار جدید و مجزا هدایت میشدند. در قالب، چهارچوب و اصولی که از قبل مهیا شده و این جداسازی را تحت کنترل در میآورد، شکل میگرفتند و هر دو قسمت ایجاد شده بهحدی پایدار بودند که از تقسیم مجدد جلوگیری شود.
اما برای تقسیم سریعتر سلولها، هنوز هم نیاز به انرژی بود. اینجا بود که کنترل مقدار انرژی وارد شده اهمیت پیدا میکرد. سلولها با سرعتی باورنکردنی تقسیم شده و نیمههای جدا شده خیلی سریع به شکل نهایی خود درمیآمدند. گاهی بسیار شبیه به والد و گاهی متفاوت از آن. صرفنظر از آن نیمهای که هر کدام از هموالد ها از والد به ارث بردهاند.
![](https://img.wattpad.com/cover/204060985-288-k582149.jpg)
YOU ARE READING
twelfth dimension
Science Fictionبُعدِ دَوازدَهُم ________________________ "صدای اوپنج موج داشت. موجT،S،R،Q،P... امواجی که کاملا تصادفی، به نام امواج یک نوار قلب نامیده شدند. شاید زیاد هم بی ربط نبود. امواج صدای تهیونگ به نام امواج ضربان های قلب کوکی نام گرفته بود. موجPصدای تهیونگ...