Part 82 😈🧑‍🎓

1.4K 453 115
                                    

نیشخندی زد.
+هرکاری؟!
-اوهوم...
+می خوایی بکشونی خونه چیکارش کنی؟ شب  میاد دیگه...
-فقط میخوام الان پیشم باشه!
نگاهشو از چشمای کنجکاو چانیول گرفت و سمت اتاق خواب رفت.
+چی شده؟! اتفاقی افتاده؟!
-نه!




+خب تو برو شرکت...
سهون از پشت گوشی آهی کشید.
-میخوام بهم ثابت شه وقتی بهش نیاز دارم همه چیو به خاطرم ول میکنه...
+چرا؟!
-چه قد حرف میزنی بک...
+خب بهش زنگ بزن بگو بیا پیشم...
-فکر نکنم با یه زنگ از شرکت بیاد...
+یعنی الان من بهت بگم چیکار کنی تا بیاریش خونه؟!
-اوهوم...




لبخند مستطیلی زد و روی تختی که دیشب خاطرات قشنگی باهاش داشت نشست.
+من به جز این چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسه!
-چی؟!
دور لبشو با زبونش خیس کرد.
+کار دیشبتو تموم کن... یه سری فیلم کوتاه پورن براش ب...
سریع حرفشو عوض کرد.
+نه..نه... از خودت فیلم بگیر براش بفرست.
-فیلم منو میخواد چیکار؟
آهی کشید و از خنگی سهون ضربه ای به پیشونیش زد.



+فیلم پورن از خودت بگیر احمق...
-هاااا؟!
+مرض، یعنی تاحالا باهاش سکس چتم نداشتی؟!
-معلومه که نه! برای چی باید باهاش سکس چت داشته باشم؟ ما همه اش همو میبینیم دیگه...
نفسشو با اه بیرون فرستاد.
+دلم برای برادرم میسوزه، توی چت من و چانیول فقط چهارتا جمله معمولی پیدا میشه
-شماها زیاد حشری هستین به من چه؟!
+هیس ببند، شماها عقب مونده این به من ربطی نداره، پاشو خوشگل کن، یه چندتا فیلم کوتاه بگیر براش بفرست بعد بکشونش خونه...
-این چیزا رو کای جواب نمیده...
+میده، تازه داری برای اولین بار امتحانش میکنی...
-من بلد نیستمممم...



لبخند محوی زد.
+حیف که دوستیم و ذهنیتت خراب میشه وگرنه ویدیویی که برای چان فرستاده بودمو برات میفرستادم، یه چندتا از این فیلمایی که جلوی دوربین خودارضایی میکننو ببین، اها اشتراک vip بخر تا حرفه ایاشونو ببینی...
-بعدش؟!



+اوم بعدش دیگه بستگی به خودت داره، فیلمت باید اونقدری خوب باشه که شهوتش بر عقلش غلبه پیدا کنه و همه چیو کنار بزاره و خونه بیاد.
-اوکی بای...
بعد از قطع تماس آروم خنده ای کرد.
+بچم از دست رفته...
خودشو روی تخت کشید و چانیولو صدا کرد.
چند لحظه بعد چانیول در رو باز کرد و بهش نگاه کرد.
-چیزی شده؟!
لبشو جلو داد و دستاشو باز کرد. سرشو کج کرد و آروم گفت:
+میشه بیبی رو بغل کنی؟!




چانیول لبخندی زد و روی تخت اومد.
خودشو بین دستای چاان جا کرد و بینیشو روی لباسش کشید.
چانیول دستاشو دور بکهیون حلقه کرد و پیشونیشو بوسید.
-پاپی کوچولو...
چشمای خمارشو که از بوی عطر تن چان مست شده بود رو به نگاهش داد.
+نباید بری شرکت؟!
-گفتی خونه هستی یا نه...
+ و تو نبودی!
-نمی خواستم فرصت بودن باهاتو از دست بدم...






My naughty student👨‍🎓Where stories live. Discover now