Part44😈🧑‍🎓

3.1K 584 188
                                    


نگاه کای تاریک شد.
-بهم بگو چرا این بازیه کثيفو با بکهیون شروع کردی ؟!
اخمی بین ابروهاش نشست.
+من با بک کاری نکردم!

کای اروم سری تکون داد.
-اره حتما بکهیون بیبی منه ؟!
با چشمای حدقه زده به کای نگاه کرد.
چه طوری این موضوعو فهمیده بود؟

قرار که نبود دیگه نتونه از این دفتر خارج بشه ؟؟
کای کلافه دستی به صورتش کشید.
+ببین وقتی همه چیو می دونم خودتو به اون راه نزن!
سعی کرد خونسرد شونه ای بالا بندازه.
+درسته من با اون رابطه دارم!


کای کمی تعجب کرد.
یه خورده دور از انتظارش بود که اینقدر سریع به کاری که کرده اعتراف کنه!

دندون قروچه ای کرد و گفت:
-خیلی بی حیایی... خییلی! مگه من با تو چیکار کردم که باهام اینکارو می کنی؟ هااا؟ دیگه چرا از بک سو استفاده کردی عوضی.

اخماشو توی هم کشید و از جاش بلند شد.
چرا کای طوری رفتارمی کرد که مقصر نیست؟!
یقه کای رو گرفت و بلندش کرد.
با صدای کلفتی که حاصل عصبانیت لحظه ایش بود توی صورتش توپید!


+تو کاری نکردی نه؟ حتما من همه کارارو کردم؟!
کای فشاری به دستش وارد کرد  و به عقب هلش داد.
-نه من حتما می خواستم بکشمت؛ چیه نکنه عوضی بازیه چند سال پیشت یادت رفته هان؟!
انگشت اشاره اشو تهدید وار تکون داد.
-الانم دست از سر بکهیون بر می داری؛ این اولین هشدارمه.

چشم غره ای به کای رفت.
+بکهیون مال منه! تو هیچ غلطی نمی تونی بکنی!
کای نفس عمیقی کشید و گفت:
-اولا که اون یه شی نیست بگی مال توعه؛ دوما مهم این نیست که تو اونو مال خودت بدونی! مهم اینکه اون خودش مال تو بدونه!


منتظر جواب چان نموند؛ از اتاق بیرون اومد و در رو محکم بست.
نفس عمیقی کشید و سعی کرد خودشو آروم کنه.
یه طوری حق به جانب رفتار می کنه که ادم به خودش شک میکنه!

+انگار من پنج سال پیش ادرس اون سایتو به کیونگ دادم تا راحت تر بتونه رفیقمو بکشه!,
هیچ وقت روزی که ادرس اون سایتی که کیونگ می خواست ازش  زهر رو تهیه کنه؛ تو پیامکایی که از طرف چانیول بهش ارسال شده بود رو یادش نمی رفت!

(فلش بک ۵ سال قبل)
اروم بهش نزدیک شد و از پشت بغلش کرد.
مثل همیشه کامل توی بغلش هضم شد و باعث فراموش کردن خستگی کل روزش شد.
گازی از لپ کیونگ گرفت.

+چرا همیشه باید از توی اشپز خونه پیدات کنم؟!
توی بغلش چرخید و به چشماش نگاه کرد.
-چون یه خرص شکمویی که وقتی میایی خونه دماغت بو می کشه و به اینجا می رسی!

لبای قلبی شکلشو توی دهنش کشید و می کید.
+نه خیرم اشتباه می کنی بیب... من با دماغم تو رو بو می کشم
خنده قلبی شکلی کرد.
-اووم بوی من چه طوریه؟!
کمی فکر کرد و گفت:
+اووم تو بوی برگ شبنمو می دی، خاص  و  تکرار نشدنی...

My naughty student👨‍🎓Where stories live. Discover now