توی جاش غلتی خورد و آروم چشماشو باز کرد.
با گنگی فضای ناآشنای اتاقو نگاه کرد.وقتی یادش افتاد که دیشب تو خونه ددی عوضیش خوابیده بود آهی کشید و روی تخت نشست.
نگاهی به سمت دیگه تخت که دست نخورده مونده بود کرد.پس دیشب توی اتاق نیومده بود؟!
شونه ای بالا انداخت و گوشیشو روشن کرد.
اخبار کریسو دنبال کرد و فهمید که هنوز چیزی نگفتن.+دقیقا چشونه اینارو؟ چرا هیچی نمی گن؟
از روی تخت بلند شد و از اتاق بیرون رفت.
وارد حال شد و چشمش به قوطیای ابجو افتاد.
+پس دیشب مست کرده بود.قفل گوشیشو باز کرد و شماره سهونو گرفت.
بعد چندتا بوق جواب داد.
+کای خونه اس؟
از اون طرف خط سهون خمیازه ای کشید و گفت:
-من از کجا بدونم؟
+پس من باید بدونم!چرخشی به چشماش داد.
+انگار من شب تا صبح کنارش تمرگیده بودم!
-اومم دیشب دعواش کردم...
با تعجب روی کاناپه نشست...
+تو؟ وجدانا تو دعواش کردی؟! چرا؟!
-می خواست به زور باهام بخوابه...
خنده بلندی کرد.+وااو چه جالب... پس عصبانیتش یه جنبه مثبتم داشت.... چرا نذاشتی بکنتت؟
-اومم... چون گفت اگه بدنتو زودتر می دیدم زودتر این کارو می کردم و همچین چیزی... چمی دونم دقیق یادم نیست!+خاک تو سرت! حالا که اون خواست بکنه تو ندادی؟ مزخرف!
سهون مکثی کرد و گفت:
-بک... درد داره؟!
خنده بلندی کرد+پ ن پ...چیه فکر کردی مثل ناز کردن مامانت می مونه؟ اولش که می خواد طرف تو سوراخت بکنه به گه خوردن می افتی!
سهون اهی کشید...
-من قبل اینکه انجامش بده به گه خوردن افتادم!
لبشو گاز گرفت و نیشخندی زد.+بزار یه توصیه خلاقانه بهت بکنم!
-نه تو رو خدا بیخیال شو...
+عهه خفه بزار بگم... ببین باید تشنه اش کنی...ابو جلوش نگه داری ولی بهش ندی...
-واایی بک برداشته منو با کیونگ تهدید می کنه! می گه اگه باهام نخوابی با اون می خوابم... ادم چه قد می تونه....اخماشو توی هم کشید و سریع حرف سهونو قطع کرد.
+الان چی گفتی؟ کیونگ؟ مگه اون پسره نمرده؟!
سهون چند ثانیه شوکه از سوتی ای که داده بود ساکت شد.-م...مگه من گفتم...ز...نده اس؟!
یه چیزی این وسط درست نبود!
خب اگه دروغ گفته بود پس چرا لکنت گرفته بود؟!
+اگه زنده نیست پس چرا با اون تهدیدت کرده؟
-خب...کای دیشب گفت اون خیلی تو سکس عالی بوده و اینا...+این تهدید نیست سهون... بیشتر کاری کرده که حسادتت بر انگیخته بشه!
-خب حالا هرچی... من کار دارم بابد برم فعلا خداحافظ!وقتی تلفنو قطع کرد با اخم به روبه روش خیره شد.
چرا حرفای سهون بهم دیگه نمی خورد؟
VOCÊ ESTÁ LENDO
My naughty student👨🎓
Fanficکاپل: چانبک، کایهون، کریسهو ژانر: ددی کینک، ازدواج، اسمات، طنز، رومنس، مدرسه چانبک: بکهیون یه دانش آموز درس نخون و فوق العاده شیطون که به قول خودش درس به دوتا آلبالوهای خوشگلش وصله! دقیقا وقتی که سال آخره و قراره از شر مدرسه راحت بشه، معلمی گیرشون...