جلوی تلویزیون نشسته بود و به صفحه خاموشش نگاه میکرد.
دقت کردین، وقتی به صفحه خاموش تلویزیون نگاه می کنین، و توی فکر فرو می رین انگار دارین خاطرات خودتونو مرور می کنین؟!
اهی کشید؛ روی کاناپه دراز کشید و شروع به تکون دادن پاهاش توی هوا کرد.با صدای دینگ گوشیش نگاهشو از روی سقف گرفت و به گوشی روی میز داد.
دستشو دراز کرد و گوشیو برداشت.
پیامک رو باز کرد.
"برات یه برنامه فرستادم، بریزش تو لپ تاب تا قفل رمزا رو بشکنه
کنجکاو بلند شد و گوشی به دست سمت اتاق چان رفت.لپ تاب رو از کشو میز برداشت و روی تخت نشست.
روشنش کرد و رمز رو وارد کرد
گوشیشو به لپ تاب وصل کرد تا بتونه برنامه رو نصب کنه اما با اروری که لپ تاب داد جیغش هوا رفت.
+فااااک خدااایا... ما چه قدر احمقیم که اونو احمق فرض کردیم!گوشیو از لپ تاب جدا کرد و شروع به تایپ کرد.
"نمیشه چیزی توی لپ تابش فرستاد، اجازه نصب برنامه از دستگاهای ناشناخته رو نداره"
پیام رو سند کرد و روی تخت دراز کشید.
+عوضیه فاکر، انگار خواب دیده که می خوان به لپ تابش دست بزنن، هیچ راهی نذاشته...
بلند شد و از زیر تخت چمدونی که از امریکا اورده بود رو بیرون کشید.
زیپ کوچیک چمدون رو باز کرد و دنبال کارتی که اونشب وقتی توی بار مست بود؛ بهش داده بودن گشت.کنجکاو به اسم روی کارت نگاه کرد و سعی کرد قیافه کسی که این کارتو بهش داده بود به یاد بیاره.
(فلش بک شبی که بک توی بار بود)
در حالی که بطری شراب دستش بود و بار هر تکون خوردنش بخشیش روی لباسش میریخت اون وسط با اهنگ مثلا می رقصید. و به هر پسر امریکایی ای که بر خورد می کرد بلند می گفت:
+جوووون بخورمت!
بطری رو بالا برد و چند قلوپشو خورد.
+یه کوون دارم، هیچ کس ندااااره! ها ها... کونم... کون کونم...
(با ریتم بخونین^_^)
با برخورد از پشت به یک نفر برگشت تا دوباره بهش بگه
+جوون بخورمت...
اما با برق چشمای آبی اون فرد توی جاش مثل مسخ شده ها وایستاد.
چشم نبود که... انگار کل اقیانوسای کره زمینو تو چشماش جا داده بودن!
-hi baby!
اب دهنشو قورت داد. هنوز غرق توی اون چشمای اقیانوسی بود!
با تکون دادن دستی جلوی چشماش از حالت مسخی بیرون اومد.
پسره لبخندی بهش زد و به گوشه ای کشیدش!
-what's your name?
+dick!
پسر از تعجب چشماش گشاد شد و بلند گفت:
-whatt?
+I want eat your dick
پسره چند لحظه توی سکوت نگاهش کرد.
-oom are you ok?
گردنشو کج کرد سری تکون داد.
پسر لبخند ارومی بهش زد و گفت
-You have a good face and body
کارتی رو توی جیب شلوار بک گذاشت و ادامه داد.
-see you!
وقتی پسر ازش دورشد تازه به خودش اومد و داد زد.
+نرووو! اقیاانوس من نروو...
سریع روی نزدیک ترین میز رفت وبه حالت ۴ زانو روی میز نشست
و باسنشو تکون داد
+ببین چه کونی دارم! چرا این کونو بیخیالش می شی؟ هااا؟(پایان فلش بک)
با یاد اوری اون چشما اهی کشید.
+لعنتی نباید از دستش می دادم.
روی کارت ادرس و شماره جایی بود که نمی دونست کجاست.
با صدای پیامک از روی زمین بلند شد و روی تخت نشست
YOU ARE READING
My naughty student👨🎓
Fanfictionکاپل: چانبک، کایهون، کریسهو ژانر: ددی کینک، ازدواج، اسمات، طنز، رومنس، مدرسه چانبک: بکهیون یه دانش آموز درس نخون و فوق العاده شیطون که به قول خودش درس به دوتا آلبالوهای خوشگلش وصله! دقیقا وقتی که سال آخره و قراره از شر مدرسه راحت بشه، معلمی گیرشون...