Part 15😈🧑‍🏫

3.8K 636 24
                                    


با صدای زنگ خوردن گوشی به زور دستشو به گوشیش رسوند.
با چشمای بسته تماسو جواب داد و گفت:
+تو دهنت...اخه چه خری صبح اول صبح به یکی زنگ می زنه که تو دومیش باشی؟!
-نمی دونم از چه سالی ساعت 10 اول صبح حساب میشه؟

با شنیدن صدای چانیول چشماش به حدی گشاد شد که کش اومدن مویرگاش رو حس کرد.
+ص...صبح بخیر...
-تا یه ساعت دیگه میام دنبالت...آماده باش!
+کجا؟!
با صدای بوقی که شنید نشست و گوشی رو روی پاهاش انداخت.

دستشو تو موهاش برد و کمی کشیدشون.
+می میره جواب بده؟! اخه دیوثی تا چه حد؟ اااایییش...
پتو رو از روش کنار زد و بلند شد.
روبه روی آیینه ایستاد و سر تا پاش رو نگاهی انداخت.

وقتی نگاهش به شرتش افتاد جیغی زد...
+شششت... تو خواب دستشویی کردم؟!
سریع شرتشو پایین کشید و چشماشو بست...
+من یه پسر بالغم پس مثل 10سالگیم تو خواب دستشویی نمی کنم...
چشماشو با ترس باز کرد و وقتی نگاهش به مایع سفید رنگ افتاد نفس اسوده ای کشید.
+خوب پس فقط یه خواب خیس بوده.
لبخند مستطیلی ای به خودش توی آیینه زد و سمت دستشویی رفت.

+حتما خواب چانیولو دیدم.
بعد از انجام عمیلات گسترده دستشویی و حمام در حالی که موهاشو با حوله کوچیکی خشک میکرد شروع به غر غر کرد.
+دیروز پشمامو زدما ولی مثل چی دوباره بیرون زده بود، اخه نه شکمم مو داره نه پاهام نه دستام، پس چرا باید اونجا داشته باشه؟! اخه چرا؟!
حوله نم گرفته رو روی تخت انداخت و سمت کمدش رفت.

شرت مشکی تنگی رو پوشید که با پوست سفیدش تضاد جالبی رو ایجاد می کرد.
با کلی بدبختی شلوار جین یخیش رو پوشید.
بافت یقه اسکی مشکی ای رو تنش کرد.
توی آیینه خودشو نگاه کرد و سوتی زد.
+آخه کی اینقدر جیگره؟! دیروز که الکی به خودم رسیدم، امیدوارم حداقل امروز یه کاری بکنه!
جاکت شیری رنگشو پوشید و روی تختش خوابید هنوز بیست دقیقه از یک ساعتی که چان بهش گفته بود؛ مونده بود.

گوشیشو برداشت و تو گروه بیبی های بدی که دیشب عضو شده بود؛ رفت.
لبشو به دندون گرفت و شروع به تایپ کردن کرد:
+سلام به همگی! من تازه چند وقته که ددی دارم؛ واقعا خیلی خوشگلم ولی اون هنوز منو نکرده! به نظرتون چیکار کنم تا بکنتم؟!
دکمه ارسال رو زد و با کنجکاوی به اسم چند نفری که داشتن چیزی رو تایپ می کردن خیره شد.
-چرا نمی کننت؟!
-شاید هنوز بلد نیستی کسی رو تحریک کنی!
چشماشو تو حدقه اش چرخوند.
+نه خیر من خیلی ام تحریک کننده ام؛ فقط اون میگه که من بیبی بدی هستم و لیاقت دیکشو ندارم، اون حتی نذاشته که دست به دیکش بزنم!

-عههه منم از این ددیا می خوام
-چه سرسخته!
-تا وقتی نکردتت لذت ببر
-macarenachallenge براش برو!
پیام اخر توجهش رو جلب کرد
+چی هست این؟!
-رقص باسن!

+/: اون با این چیزا تحریک نمیشه.
-تحریک کننده براش بریز...
+بی خیال جراتشو ندارم.
-پس همون رقصو برو!
+بلد نییستم!

My naughty student👨‍🎓Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora