-بکهیون بزار بهت یه درسی بدم وقتی چیزی رو می خوایی امضا کنی کامل بخون تو از اون پنج صفحه قرار داد فقط دو یا سه صفحه رو خوندی و دو صفحه اخر رو که مربوط به حضانتت بود نخوندی و کور کورانه امضاش کردی
بکهیون عقب عقب رفت.
اولین اشکش روی گونه اش چکید...+تو از من استفاده کردی؟ برای رسیدن به چیزی که می خواستی؟!
چانیول نگاهش کرد.
-نه بیبی تو خودت اجازه استفاده شدنت رو دادی!بکهیون محکم چشماشو روی هم فشار داد.
لبشو به دندون گرفت و بعد چند لحظه گفت:
+گفتی بعد 18 سالگیم از زیر حضانت کای بیرون میام ولی من بعد 18 سالگیم می تونم مستقل شم و از زیر حضانت توهم بیرون بیام!چانیول پوزخند عمیقی زد.
-به نظرت می تونی بیبی؟!نفس عمیقی کشید و سعی کرد صداش نلرزه...
+برای چی نتونم؟
-برای اینکه خودت اون قرار داد رو امضا کردی و اینکه یادته رفته من پسر رئیس جمهورم و اینکه بخوام کاری کنم نتونی از زیر حضانت من بیرون بیایی خیلی راحته برام ؟+کای هم نخست وزیره...یادت رفته؟!
چانیول لبخندی زد:
-منظورت نخست وزیره سابقه؟برای هزارمین بار نفس عمیقی کشید.
+اوکی...سهامو مال خودت کردی منو هم از کای گرفتی؛ به هدفت رسیدی؟ الان احساس خوبی داری؟ خیلی خوب مبارکت باشه، اصلا گوشت بشه به تنت؛ ولی فکر اینکه من اروم بشینمو از سرت بیرون کن؛ دیگه حتی محل سگم بهت نمی کنم.با عصبانیت تک تک کلماتشو گفت.
مهلت و اجازه حرف زدن به چانیول رو نداد، سریع از اتاقش بیرون اومد و محکم در رو بهم کوبید.
خودشو داخل یه کلاس خالی انداخت و در رو بست.
آروم پشت در سر خورد و بی حس به دیوار روبه روش زل زد.+ فکر می کردم خیلی زرنگم؛ می تونم تنهایی گلیم خودمو از آب بیرون بکشم؛ ولی فکر اینو نمی کردم که وسط زندگیم یه آدم دیوث سگ پدر پیدا بشه...
سرشو به در تکیه داد.+تقصیره خودته بک؛ تقصیره خوده گاوته... چرا وقتی می خوایی یه چیزی رو امضا کنی نمی خونی؟
آهی کشید.+ولی خب زیاد بودن...منم فکر کردم همه اش واسه قرار داد لعنتیه از کجا می دونستم که یه چیز دیگه اس؟!
-اصلا اگه اون شب مواد رو نمی کشیدم و با یه فاکر دیوث دیک فرسوده نمی خوابیدم، الان وضعیتم این نمی شد!
گوشیشو از تو جیبش در اورد و تو لیست مخاطبینش رفت.روی اسم کای انگشتشو نگه داشت.
+باید بهش بگم؟ اگه بگم سکته به توان هزار می کنه البته قبلش منو از دیکم آویزون می کنه.
هوفی کشید.+چه گهی بخورم؟ حاضرم هر طعمی که باشه قبولش کنم، ولی یکی بهم بگه همه اینا الکیه...
صفحه گوشیشو خاموش کرد و نگاهشو به تصویر خودش توی صفحه تاریک گوشی داد.
ESTÁS LEYENDO
My naughty student👨🎓
Fanficکاپل: چانبک، کایهون، کریسهو ژانر: ددی کینک، ازدواج، اسمات، طنز، رومنس، مدرسه چانبک: بکهیون یه دانش آموز درس نخون و فوق العاده شیطون که به قول خودش درس به دوتا آلبالوهای خوشگلش وصله! دقیقا وقتی که سال آخره و قراره از شر مدرسه راحت بشه، معلمی گیرشون...