Part 54😈👨‍🎓

2.4K 627 164
                                    


نگاهی به لبای بک کرد و محکم لباشو روی لباش گذاشت.
و با دستاش دور صورتشو قاب گرفت
عمیق و محکم بوسید.


دستاشو بالا اورد و بازوی چانو فشار داد و سعی کرد از خودش دورش کنه.
بعد چند لحظه لباشو از روی لبای بک برگشت.
-امشب حق خوابیدن نداری بکهیون...
پشت سر هم پلک زد.
+چانیول!


نیشخندی زد و زیپ کاپشن بکهیونو باز کرد.
-چانیول؟! الان نباید چیز دیگه ای صدام بزنی؟!
ناراحت تو چشمای چانیول زل زد.
+میخوایی مثل این فیلما بشی که سر هر کوفت و زهرماری طرفو میکشن زیر خودشون؟!
چان پوزخند عمیقی زد.


-زندگی ما خودش یه سریاله بکهیون!
دستشو رو بافت چانیول کشید.
+به نظرت کدوممون بیشتر بازیگر قهاریه؟ من یا تو؟!
چان سرشو کچ کرد و به بکهیون زل زد.
-دوتامون بازیگر خوبی هستیم من تو فریب دادن تو و تو؛ تو دور زدن من.


دستشو زیر پای بک گذاشت و به حالت پرنسسی بغلش کرد.
برای اینکه نیوفته دستشو ناچار دور گردن چان حلقه کرد.
+ نمی تونی منو مجبور کنی باهات بخوابم.
چان حرفی نزد و سمت اتاق خوابش رفت.
+یااا با تواما...



با پاش در نیمه بازو هل داد و داخل اتاق شد
اروم بکو رو تخت گذاشت و ایستاد تا بهش نگاه کنه.
اخمی کرد و خواست بلند شه که چان نذاشت.
همینطور که به بکهیون نگاه میکرد بافتشو از تنش در اورد و روی تخت رفت.



-چیه؟!  حتما دوست پسر چشم آبیت دلتو از سکس زده هوم؟! تویی که عاشق سکس بودی و کونتو برای همه تکون میدادی حالا نمیخوایی باهام بخوابی؟!
لبشو باز کرد تا حرفی بزنه اما کلمه ای از دهنش خارج نشد.
روی بک خم شد و گوشت گردنشو به دندون گرفت و مکید.



+اه ن..نکن...
یقه اشو گرفت و پایین تر کشید.
قفسه سینه اش سفید و دست نخورده بود.
-اه چه قد اون دوست پسر قلابیت احمقه که یه مارکم روت نذاشته.
خواست خودشو از زیر چان بیرون بکشه که چان محکم گرفتش.


-اینقدر تکون نخور بک داری سگم میکنی.
عصبی توی چشمای چان زل زد.
+چیه سگ بشی میخوایی چه گهی بخوری؟ ها میخوایی تا میتونی اون دیک کوفتیتو توم سوراخم تکون بدی و بهم درد بدی ها؟
-چه مرگته؟!
چند ثانیه تو سکوت بهش نگاه کرد.
+به طرز عجیبی حالم داره ازت بهم میخوره پارک چانیول


از روی بک بلند شد و با تعجب بهش نگاه کرد.
به دستش تکیه داد و خودشو از رو تخت بلند کرد.
+چیه انتظارشو نداشتی؟! واقعا فکر کردی من یه ادم کودن احمق عاشقم که هر کاری بخوایی باهام بکنی و هیچی نگم؟ نه خیرم من نه کودن و احمقم نه عاشق و شیفته تو، برعکس حالم داره ازت بهم میخوره!


چانیول نگاهشو دور اتاق چرخوند و خنده ناباوری کرد.
-خیلی خودتو داری بالا میگیری بک! منم عاشق و شیفته تو نیستم فقط یه عروسک محرکی برای برطرف کردن نیازام.
+درک...
اخم بدی به بک کرد ، از اتاق بیرون رفت و درو محکم بهم کوبوند.


My naughty student👨‍🎓Donde viven las historias. Descúbrelo ahora