+زمان پخش کی هست؟!
-فردا...
+نیم ساعت بعدش بازی هک شده رو بزار...
-چشم رئیس
+بلیط و اقامتت توی استرالیا درست شده، وقتی کارت تموم شد به دستت می رسونن...
-ممنون رییس، مطمئن باشین که بدبختش می کنم. خدا نگهدار...
تماسو قطع کرد و نفس عمیقی کشید .
+خوب...آماده ای؟ چون دارم انتقامم رو شروع می کنم...
اگه بازی ای که ۶ ماه براش زحمت کشیدی هک بشه، چه حسی پیدا می کنی؟
مطمئنم حست از حسی که من پنج سال پیش داشتم؛ بدتر نیست.
وقتی که بهم خیانت کردی باید به فکر تاوان دادنش هم می بودی...
چون خودت خوب می دونستی که من هرچی رو ببخشم خیانت رو نمی بخشم!
............
سهون در حال که لقمه بزرگی از ساندویج همبرگرش رو تو دهنش جا داده بود و به سختی در حال جویدنش بود به بکهیونی که امروز خیلی آروم تر از روزهای دیگه بود نگاه کرد.
محتویات دهنش رو به زور با خوردن نوشابه پایین فرستاد و روبه بک گفت:
+امروز چته؟!
بکهیون نگاه بی حسی بهش انداخت و گفت:
-خسته ام...
+واسه چی؟!
-نمی دونم.
سرشو تکون داد.
+اشکال نداره اگه همیشه همینطوری باشی خیلی خوبه.
نیششو باز کرد و گفت:
-یه ساعت پیش بازی کای منتشر شد.
بکهیون شونه ای بالا اندخت.
-به آلبالوهام...
+چون خیلی گرون بود به سوهو گفتم بعد از ظهر نسخه رایگانشو از اونجا برام ایمیل کنه....رااااستی!
بکهیون که اعصاب درستی نداشت گوشاشو از صدای داد سهون گرفت.
-لعنتی سرم درد می کنه صدای گهتو بیار پایین.
سهون لباشو برچید و گفت:
+اگه می دونستی چی می خوام بهت بگم اینجوری باهام حرف نمی زدی.
بکهیون اداشو در اورد.
-می خوایی بگو می خواییم نگو برام مهم نیست!
+تو می دونستی کریس دوست کایه؟!
-کدوم کریس؟!
سهون چرخی به چشماش داد.
+همون درازه اه همونی که رپر مورد علاقه اته...
بکهیون بی حال سرشو تکون داد.
-می دونستم و برای همین هم هیچ وقت نتونستم برم آمریکا تا ببینمش چون اون سیاه سوخته تن لش نمی ذاشت.
سهون با اعتراض گفت:
-یااااا به کای من فوش نده... حقته که نمی ذاشت ولی می دونی چیه؟ از سوهو شنیدم که تو یه مرحله از بازی کای باید کریس رو تا یه جایی ساپورت کنی بعد اونجا...
بکهیون که انگار بهترین خبر تو عمرشو شنیده بود با ذوق خودشو جلو کشید.
-واقعنی واقعا؟! برو بازیشو بگیر زود باش بدووووو...
سهون پوکر نگاهش کرد.
+ گرررونه تازه از کجا باید بدونیم که از 600تا مرحله بازی تو کدوم مرحله هاش اونه؟!
بکهیون شل رو صندلیش نشست.
-با شناختی که من از این کای دیوث دارم مطمئنم که این مرحله رو گذاشته اخرین مرحله!
سهون به معنای لایک شصتش رو نشون داد و گفت:
+شک نداشته باش دلبندم!
-لینک بازی رو برام بفرست تا از حساب خودش پول بازی خودشو بدم(:
سهون گوشیشو از تو جیبش در اورد.
+صبر کن الان برات می فرستم.
لبخندی زد و لینک بازی رو باز کرد.
با دیدن یه مطلب، حس کرد که قلبش از تپش ایستاده...
بکهیون نگاهی به قیافه جن زده سهون انداخت.
-هی چرا اینجوری شدی؟!
سهون شوکه و ناباور سرش رو بلند کرد.
+بازیش هک شده!
بکهیون خوش حال گفت:
-عهه این که خیلی خوبه اگه اینجوری باشه راحت میشه فهمید کریس تو چه مرحله ایه...
سهون سرشو به چپ و راست تکون داد.
+نه...نه...این اصلا خوب نیست اصلا...اون تازه شرکتشو تو آمریکا تاسیس کرده و منتشر کننده این بازی هم شرکتیه که تو آمریکاس...الان که بازیش هک شده افت سهام پیدا می کنه... بعدش بعدش ورشکست میشه...
بکهیون نگاه گنگی بهش انداخت.
-نفهمیدم!
+ببین الان که اینجوری شده کم کم سهام شرکت کای افت می کنه با افت سهام، سهامدارا می خوان که سهامشون یعنی پولی که به کای دادن رو بفروشن یا کای رو از مدیر عاملی برکنار کنن؛ اونوقت اینجوری کای ورشکست میشه.
-اها خوب این چه ربطی به من داره؟!
سهون شوکه به بکهیون نگاه کرد.
+هیچی فقط دیک مردم به تو ربط داره.
بکهیون سرشو به نشونه موافقت تکون داد.
+زدی تو هدف...
سهون به حالت تاسف سری براش تکون داد؛ وسایلشو جمع کرد و بلند شد.
-می خوام مد رو بپیچونم فردا می بینمت.
-هاااا؟!
واینستاد تا جواب بکهیونو بده، این اولین بارش بود که مدرسه رو می پیچوند. می خواست پیش پدرش بره تا ببینه چه بلایی قراره سر کای بیاد؛ 30درصد سهام شرکت برای پدرش و 41 درصد هم برای مادرش بود اگه دوتاشون تصمیم می گرفتن که سهامشون رو بفروشن خیلی بد می شد خیییلی....
بکهیون بی خیال شونه ای بالا انداخت.
+مثلا چه غلطی می خواد براش بکنه؟! کای بلند پروازی کرده حالا باید چوب بلند پروازیشو هم بخوره غلط می کنه وقتی یه شرکت داره میره دوتا شرکت می زنه. /:
سرشو روی میز گذاشت تا یه خورده استراحت کنه که دوباره با یاد اوری دیروز زمین و آسمون و تک تک موجودات تو دنیا رو به فوش بست.
+نکه دیکش از طلاعه واسه همین اجازه دست زدن بهش رو ندارم.
دهن کجی ای کرد و ادامه داد.
+حاضرم قسم بخورم که جورابو گوله کرده گذاشته اونجاش تا گنده به نظر بیاد/:
+ولی خوب جوابشو دادما(: البته با اون 100 تا تستی که بهم داد جرم داد...ولی خب از اونجایی که من ذهن بسیااااار خلاقی دارم به پنج نفر پول دادم تا هرکدومشون 20تا از سوالارو برام حل کنن (:
بکهیون نیستم اگه بشینم حتی یدونه تست فیزیک حل کنم.
گوشیش رو برداشت و پیاماشو چک کرد. با دیدن دوتا عکس آب دهنشو قورت داد
-کدوماشو دوست داری تا برات بخرم؟!
+فاک اینا چیه؟!
تندی برای چانیول تایپ کرد.
+ددی اینا چیه؟!(:
تا وقتی که چانیول جوابشو بده رو عکسا زوم کرد.
+فاک!!!! پستونک؟؟؟ ولی دستبندا کیوتن وایی دیلدو مارپیچیه...شت خیلی فاکیه.
چانیول جوابشو داد.
-بهت گفتم که فکر کنم خودم باید برات یسری وسایل بگیرم! کدوم پک رو بیشتر دوست داری؟
+هیچ کدوم/:
-اوکی پس دوتاشو برات می گیرم!
+ددددیییی...
-هوم؟!
+اینا صورتین!
-نوع وسایلو گذاشتم خودت انتخاب کنی نه رنگو...
+ددی): بیبیت صورتی ندوست):
-مهم نیست...
+دددددییییییی، خیلی بدی!
وقتی که چانیول دیگه جوابی بهش نداد. گوشی رو محکم روی میز کوبوند که هرکی تو سلف بود برگشت و چشم غره ای بهش رفت.
مرتیکه دراز...آخه صورتی!!!! برو اون دخترای گشاد بکنشون بعد براشون صورتیم بگیر. من از رنگ صووووورتی متنفرررم....
............
در حالی که ناخوناشو می جوید به مادرش زل زده بود.
+مامااان...
-هیچی نگو سهون اصلا اعصاب ندارم همش تقصیر توعه...
لباشو برچید و به پشتی مبل تکیه داد.
+چرا من؟
-چون تو گفتی بریم تو شرکت اون سهام گذاری کنیم.
چشماش چهارتا شد.
دقیقا کی همچین حرفی زده بود؟!
+مامااان اون سوهو بود که گفت تو شرکت کای سهام گذاری کنید.
مادرش نگاه عمیقی بهش انداخت.
-و تو هم تاییدش کردی!
آروم سرشو تکون داد.
+ولی مامان من مطمینم که پاپوش براش درست کردن اونم از خودی بوده وگرنه چه طور یه بازی به این سرعت هک میشه؟! مامان ترو خدا بگو می خوایین چیکار کنین؟ ممکنه کای بره توی زندان؟! مامان خواهش می کنم نکنین اینکارو باهاش...
مادرش دستشو رو سرش گذاشت.
-چرا ساکت نمیشی هونا؟! سرم درد گرفت!
+مااااماااااان...
× فکر کنم تو الان باید تو مدرسه ات باشی، درست نمی گم؟
نگاهی به پدرش که از پله ها پایین می اومد؛ انداخت و لبشو به دندون گرفت.
به فاک رفتم): از کی تاحالا این موقع روز تو خونه اس که الان هس؟!
ریدم تو این شانش به گه نشسته ام...
دستشو رو سینه اش گذاشت و شروع به ماساژ کرد.
+آااا می دونی چیه...قلبم یه مقدار امروز درد می کرد بعد از اونجایی که مامان بیماری قلبی داره پرستارمون نگرانم شده بود برای همین فرستادم خونه!
پدرش به معنای فهمیدن سری تکون داد.
×ازت یه سوال دارم سهون...
+چی؟
×تو یه موجود فوق العاده ای نه؟!
با تعجب به پدرش نگاه کرد.
+نه! چه طور؟!
-چون طبق چیزی که من ازت می بینم قلبت باید سمت راست سینه ات باشه نه سمت چپ...
ماساژ دادن سینه اش رو قطع کرد. نگاهی به دستش کرد.
ف ف ف ف...سوتی از این بدتر؟!
+عا...عااا می دونی چیزه
با بدبختی نگاهشو به مادرش داد.
مادرش معنی نگاهشو فهمید و رو به پدرش گفت:
-شیوون! تو که درد این بچه رو می دونی! پس چرا سیم جینش می کنی؟ خبر هک بازی به گوشش رسیده؛ مدرسه رو پیچونه و اومده اینجا تا بیبینه ما می خواییم چیکار کنیم.
پدرش نگاهی بهش انداخت.
سرشو پایین انداخت.
دقیقا منظور مامان از اینکه دردمو بابا می دونه چیه؟
نک...نکنه بهش گفته که...
سریع گردنشو بلند کرد که رگش گرفت.
+آخ...مامان به بابا گفتی؟!
مادرش شونه ای بالا اندخت.
-نه خیر! خودش از رفتارای ضایع ات فهمید...
چشماشو مظلوم کرد و به پدرش نگاه کرد.
+دس...ت خود...
پدرش سرشو به نشونه تاسف تکون داد و گفت.
×برای خودم متاسفم که هردو پسرم گی هستن و قراره نسل خانواده ام منقرض بشه!
+مگه حیونی/:
سریع دستشو گذاشت جلو دهنش...
فکر کنم قراره امروز از شدت گند کاری اسهال شم^_^
مادرش که از خنده سرخ شده بود برای اینکه پسرش توسط همسرش نابود نشه آروم گفت:
-شیوون می خوایی چیکار کنی؟! سهامتو می فروشی یا...
×از مدیر عاملی برکنارش می کنم و سوهو رو به جاش مدیر عامل می کنم.
چشماشو کج کرد.
+بابا یه چیزی بگم؟ حتما هم باید سوهو رو جای کای مدیر عامل همچین شرکتی کنی نکه حتی می تونه کون خودشو بشوره برای همین...
×اوه سهون حرفی که می زنی رو مزه کن...
لبشو برچید.
+راست می گم خوب...
مادرش بلند شد و کنار پدرش نشست.
-عزیزم واقعا می خواهی سوهو رو...
×باید بتونه گلیم خودشو از آب بیرون بکشه یا نه؟
-تقصیره من و تو نیس اون ذاتا بی حواس دنیا اومده... و با این وجود بازم کای گذاشته کنارش کار کنه و...
× و البته توی کار خودش اگه بی حواسیاشو در نظر نگیریم بهترینه و جز این راه، راه دیگه ای نداریم اگه بخواییم سهامو بفروشیم خیلی ضرر می کنیم.
-به نظر من یه کاری کنیم تا با کای نسبت خانوادگی داشته باشیم اینجوری می تونیم....
+نهههههه کای منو حق ندارین به کسی بدین.
مادرش برگشت و لبخندی بهش زد.
-عزیزم تو خفه شو...
×بقیه حرفتو بگو یونا..
-کای رو مجبور کن تا با سهون ازدواج کنه بعدش باید نصف هرچی رو که داره رو به نام سهون بزنه...(خدایا یکی از این ماماناهم نصیب ما کن)
+هااااااااان؟ ماااااماااان...
-کوفت.. نکه از خدات نیست...
+ولی مامان.
×نصف اموال کای برای برادرشه...
-همون نصف دیگه ایم که داره مطمئنا از نصف چیزایی که ما داریم بیشتره
×نظرت چیه سهون!
+منفی/: من می خوام با عشق با کای زندگی کنم نه با زور...
پدرش از رو مبل بلند شد.
×همین که مثل بقیه پدرا کاری نکردم که حسرت دیدنش به دلت بمونه و دارم دودستی مال خودت می کنمش خدارو شکر کن. وقتی کای به کره بیاد در این مورد باهاش صحبت می کنم.
+ولی من...آخه اینجوری...
ŞİMDİ OKUDUĞUN
My naughty student👨🎓
Hayran Kurguکاپل: چانبک، کایهون، کریسهو ژانر: ددی کینک، ازدواج، اسمات، طنز، رومنس، مدرسه چانبک: بکهیون یه دانش آموز درس نخون و فوق العاده شیطون که به قول خودش درس به دوتا آلبالوهای خوشگلش وصله! دقیقا وقتی که سال آخره و قراره از شر مدرسه راحت بشه، معلمی گیرشون...