Part 109 😈👨‍🎓

895 315 227
                                    

با باز شدن چشماش نگاهی به دور اتاق کرد.
دیشب رو با مستی کامل گذرونده بود و هنوز مخش لود نشده بود.
بلند شد و روی تخت نشست.
با نگاه کردن به وضعیتش، کامل فهمید که دیشب رو درچه حالتی گذرونده.
درسته! سکس داشته...
روی زمین دنبال شلوارش گشت و با پیدا کردنش همون طور که روی تخت بود خم شد و سمت خودش کشیدش.





گوشی موبایلشو برداشت و دوباره روی تخت دراز کشید.
توی لیست مخاطبینش رفت و شماره نیلا رو گرفت.
هنوز دوتا بوق نخورده بود که تماسش جواب داده شد.
+نیلا...
با صدای خواب آلود سهون، فهمید که تازه از خواب بیدار شده.
-ساعت یک ظهره... تازه بیدار شدی؟!
صدای گرفته اشو صاف کرد.
+نیلا گند زدم...
-زود به ویلا بیا... وگرنه گندت به گوش همه میرسه، چون سوهو و کریس فهمیدن...
+فااااک...
-گمشو بیا که از صبح از بس سوهو برام دل سوزونده خودمم باورم شده که واقعا بهم خیانت کردی.
+اه شت، اوکی میام.






از روی تخت بلند شد و سمت دری که بهش میخورد حمام یا دستشویی باشه رفت.
باید قبل از برگشت دوش میگرفت.
داخل حمام شد و شیر آب رو باز کرد.
کم کم خاطرات دیشب رو داشت یادش می اومد.
از حرص و لج کای با اون یارو خوابیده بود.
نیشخندی زد.
+ولی بد نگذشت... بعد چند وقت یه حس جدید...
دوش سر تا پایی ای گرفت و در حالی که آب از بدنش چکه میکرد از تو حموم بیرون اومد
+احمقا نباید یه حوله بزارن؟!





سردردی که از مستی براش باقی مونده بود، باعث بدخلقیش شده بود.

با ملافه ها خودشو خشک کرد و لباساشو پوشید.
موهاش نم دار بودن و اگه با این کله بیرون میرفت، قاعدتا سرما میخورد.
در اتاقو باز کرد و بیرون رفت.
چون ظهر بود و هنوز شب نشده بود، بار خلوت بود.
سمت بارمنی که در حال تمیز کردن لیوانا بود، رفت.
همون پسری بود که دیشب بهش گفته بود یه نوشیدنیه سنگین براش بیاره.
+برام یه تاکسی بگیر.
-تاکسی خیلی وقته منتظرته، همون مردی که دیشب باهاش بودی وقتی رفت، برات تاکسی گرفته و بهش گفته منتظرت باشه، فکر کنم سه ساعتی هست که یه تاکسی روبه روی بار پارک کرده.
ابروهاشو بالا فرستاد و بدون حرف از بار بیرون زد.
واقعا یه تاکسی روبه روی در پارک شده بود.





سمت تاکسی رفت و تقه ای به شیشه اش زد.
وقتی راننده شیشه رو پایین کشید.
خم شد و رو به راننده پرسید.
+منتظر منی؟!
راننده که قشنگ معلوم بود از منتظر بودن، کلافه شده؛ چشم غره ای بهش رفت.
-نمیدونم، اونی که تاکسی گرفت چشماش مثل خودت بود و گفتم‌منتظر بمونم.
+قدش بلند بود؟!
-اره...
+موهاشم بلند بود؟!
راننده عصبی سرش داد زد.
-چیکار به این چیزا داری، اگه سوار میشی، بشو وگرنه برو گمشو...
از ترسش که بدون تاکسی بمونه سریع سوار شد.
+آدرسو داری؟!
-آره...
لبشو گاز گرفت و به صندلی تکیه داد.
یعنی این یارو، آدرس ویلا رو داشت؟!
پس طبق حدسش رفیق سوهو یا کریس بود.
نیشخندی زد.
واقعا کنجکاو بود بدونه اون شخص کی بوده و آیا دوباره میبینتش؟!
با خوردن جرقه ای تو ذهنش چشماش گشاد شدن.
+اسمش... کیم جیهون بود... ازش پرسیدم! اووپس...
با نگاه برزخناک راننده لبخندشو جمع کرد.






My naughty student👨‍🎓Où les histoires vivent. Découvrez maintenant