Part 29😈🧑‍🏫

3.3K 634 132
                                    

سه روز بعد)
(توجه: مکالمه شخصیت ها با افراد دیگه که توی داستان نیستن، انگلیسی هست)
(سهون تمام مکالمات انگلیسی رو متوجه میشه)

به همراه کای وارد ارایشگاه بزرگ و لوکسی که امروز فقط برای اونا رزو بود؛ شدن...
با کنجکاوی کل ارایشگاه رو نگاه کرد.

مرد شیک پوشی که حدودا 25 و اینا بهش می خورد بهشون نزدیک شد و با کای دست داد.
×خوش اومدین، منتظرتون بودم!
لبشو از ذوق گاز گرفت.

با کای رو دوتا مبلی که توی آرایشگاه بود، نشستن؛ مرد مجله ای رو جلوشون گذاشت و گفت:
×این مدلای داماد هاس، می تونین از بین اینا مدل موها و میکاپتونو انتخاب کننین.

کای سری تکون داد و گفت:
-ممنون ولی نیازی به نگاه کردن نیست، من نمی خوام میکاپ بشم و اینکه موهامو مشکی کنید لطفا...
اخم کوچیکی بین ابروهای سهون شکل گرفت.
+کای موهات توی عکسا نسکافه ایه...
-به تمین گفتم درستش کنه!
کای قفل گوشیشو باز کرد و به ارایشگر عکسی رو نشون داد.

-میکاپ و موهای سهونم می خوام اینجوری باشه.
خم شد تا عکسی که کای به آرایشگر نشون می داد رو ببینه ولی کای سریع گوشی رو خاموش کرد.
لبشو جلو داد و گفت:
+هیی... می خواستم ببینم!
-لازم نیس!

چشم غره ای به کای رفت و تو دلش فوشش داد.
آرایشگر دیگه ای اومد و از سهون خواست تا همراهش بره.
کاپشنشو در اورد و کنار کای روی مبل گذاشت.
روی صندلی ای که آرایشگر اشاره کرد نشست و پرسید.

+می خوایین میکاپم کنی؟!
ارایشگر سری تکون داد و گفت:
-نه اول می خوام موهاتو رنگ کنم!
چیزی نگفت و از آیینه به تصویر خودش خیره شد.
از داخل دهنش لپاشو گاز گرفت تا کش نیان.
دلش می خواست از شدت ذوقی که داشت بلند بشه و اون وسط برقصه...


کای اجازه داده بود که موهاشو رنگ کنه...
نفس عمیقی کشید و سعی کرد ذهنشو منحرف کنه.
با سردی رنگ روی پوست سرش نفس راحتی کشید و سعی کرد راحت تر بشینه.

کار مرد روی موهاش تموم شد و کلاه پلاستیکی ای رو روی سرش گذاشت.
-نیم ساعت باید بمونه، یه خورده استراحت کن.
سرشو به معنی باشه تکون داد.
بلند شد و پیش کای رفت.
اونم موهاشو رنگ کرده بود
+چرا خواستی موهاتو مشکی کنی؟!

کای نیم نگاهی به سهون کردو گفت:
-می خواستم جذاب تر بشم.
آهانی گفت و به صورت کای نگاه کرد.
یه خورده زیادی خوش شانس نبود؟! همچین جیگری گیر هر کسی نمیومد.

پوست سرش داشت کم کم می سوخت.
از روی کلاه مالشی به پوست سرش داد.
+داره می سوزه!
کای شونه ای بالا انداخت.
-طبیعیه! چون اولین بارته...
نفسشو بیرون فرستاد.
+اولین بارم نیس!
کای چشماش گشاد شدن.
-تو تازه 18 سالت شده و می گی که اولین باری نیست که موهاتو رنگ می کنی؟!

My naughty student👨‍🎓Donde viven las historias. Descúbrelo ahora