سه روز بعد)
(توجه: مکالمه شخصیت ها با افراد دیگه که توی داستان نیستن، انگلیسی هست)
(سهون تمام مکالمات انگلیسی رو متوجه میشه)به همراه کای وارد ارایشگاه بزرگ و لوکسی که امروز فقط برای اونا رزو بود؛ شدن...
با کنجکاوی کل ارایشگاه رو نگاه کرد.مرد شیک پوشی که حدودا 25 و اینا بهش می خورد بهشون نزدیک شد و با کای دست داد.
×خوش اومدین، منتظرتون بودم!
لبشو از ذوق گاز گرفت.با کای رو دوتا مبلی که توی آرایشگاه بود، نشستن؛ مرد مجله ای رو جلوشون گذاشت و گفت:
×این مدلای داماد هاس، می تونین از بین اینا مدل موها و میکاپتونو انتخاب کننین.کای سری تکون داد و گفت:
-ممنون ولی نیازی به نگاه کردن نیست، من نمی خوام میکاپ بشم و اینکه موهامو مشکی کنید لطفا...
اخم کوچیکی بین ابروهای سهون شکل گرفت.
+کای موهات توی عکسا نسکافه ایه...
-به تمین گفتم درستش کنه!
کای قفل گوشیشو باز کرد و به ارایشگر عکسی رو نشون داد.-میکاپ و موهای سهونم می خوام اینجوری باشه.
خم شد تا عکسی که کای به آرایشگر نشون می داد رو ببینه ولی کای سریع گوشی رو خاموش کرد.
لبشو جلو داد و گفت:
+هیی... می خواستم ببینم!
-لازم نیس!چشم غره ای به کای رفت و تو دلش فوشش داد.
آرایشگر دیگه ای اومد و از سهون خواست تا همراهش بره.
کاپشنشو در اورد و کنار کای روی مبل گذاشت.
روی صندلی ای که آرایشگر اشاره کرد نشست و پرسید.+می خوایین میکاپم کنی؟!
ارایشگر سری تکون داد و گفت:
-نه اول می خوام موهاتو رنگ کنم!
چیزی نگفت و از آیینه به تصویر خودش خیره شد.
از داخل دهنش لپاشو گاز گرفت تا کش نیان.
دلش می خواست از شدت ذوقی که داشت بلند بشه و اون وسط برقصه...کای اجازه داده بود که موهاشو رنگ کنه...
نفس عمیقی کشید و سعی کرد ذهنشو منحرف کنه.
با سردی رنگ روی پوست سرش نفس راحتی کشید و سعی کرد راحت تر بشینه.کار مرد روی موهاش تموم شد و کلاه پلاستیکی ای رو روی سرش گذاشت.
-نیم ساعت باید بمونه، یه خورده استراحت کن.
سرشو به معنی باشه تکون داد.
بلند شد و پیش کای رفت.
اونم موهاشو رنگ کرده بود
+چرا خواستی موهاتو مشکی کنی؟!کای نیم نگاهی به سهون کردو گفت:
-می خواستم جذاب تر بشم.
آهانی گفت و به صورت کای نگاه کرد.
یه خورده زیادی خوش شانس نبود؟! همچین جیگری گیر هر کسی نمیومد.پوست سرش داشت کم کم می سوخت.
از روی کلاه مالشی به پوست سرش داد.
+داره می سوزه!
کای شونه ای بالا انداخت.
-طبیعیه! چون اولین بارته...
نفسشو بیرون فرستاد.
+اولین بارم نیس!
کای چشماش گشاد شدن.
-تو تازه 18 سالت شده و می گی که اولین باری نیست که موهاتو رنگ می کنی؟!
ESTÁS LEYENDO
My naughty student👨🎓
Fanficکاپل: چانبک، کایهون، کریسهو ژانر: ددی کینک، ازدواج، اسمات، طنز، رومنس، مدرسه چانبک: بکهیون یه دانش آموز درس نخون و فوق العاده شیطون که به قول خودش درس به دوتا آلبالوهای خوشگلش وصله! دقیقا وقتی که سال آخره و قراره از شر مدرسه راحت بشه، معلمی گیرشون...