Part 34😈🧑‍🏫

3.1K 700 164
                                    


-فکر نمی کردم کای اهل این چیزا باشه ولی خب به هر حال رفیقش چان بوده! مثل هم دیگه ان...
سهون با تعجب به بک نگاه کرد.

+مگه چان چه جوریه؟!
بک شونه ای بالا انداخت و روی تخت نشست.
-یه سادیسم روانی...
از روی زمین بلند شد.

+باید کلید این اتاقو پیدا کنم؛ درشو قفل کنم و کلیدشو بندازم تو توالت و سیفونو بکشم.
روی تخت دراز کشید.

-اینجا که فقط یه رد رومه ساده اس، به جز تخت و وان چیزی نداره... ولی این وانه خفنه ها دوست دارم... موقع سکس می تونین هم توی وان باشین هم توی تخت کنار هم دیگه ان!

مشغول بازرسی اتاق شد. بک راست می گفت هیچ وسیله ای تو اتاق نبود
+فکر کردم اتاقه بازیه...

-اینجا یه اتاقیه که به خاطر رنگش میل جنسی رو بیشتر می کنه، چون یه بار کوچیک بیرونه واسه همین تم اتاقو این شکلی کردن. چون اکثر ادما بعد نوشیدن دوست دارن رابطه پر شور و هیجان داشته باشن و تم اتاقه اینجا هم به خاطر همینه!

نگاهی به بک کرد و نیشخندی زد.
+مثل روانشناسا حرف می زنی^_^
-روانشناس نیستم قبلا راجبش خوندم و یاد گرفتم...
+اگه درساتم اینطوری می خوندی خیلی خوب بود!
-یه جوری زمین افتادی گفتم روح دیدی...
کنار بک روی تخت نشست.

+دست کمی از روح دیدنم نداشت... کای نباید اینجا رو ببینه...
-توکه می گی کای اینجا نمی کنتت پس چه مرگته...هی نگاه کن، تو اصلا تو این فازا نیستی بعد همچین اتاقی تو این خونه اس، این اتاق حقه منه...
غلتی روی تخت خورد.

+دکور اینجا حتما کار سوهوعه...
سریع روی تخت نشست.
-چییی کار اون دزد کراشه؟
+ها؟
-می خوام بشم هیتر کریس و رابطه اشونو فاش کنم تا باهم کات کنن...

با تعجب نگاش کرد.
+چرا؟!
-چون کراشمو دزدیده...
+سوهو گفت کریسو برده به یه باری که اونجا مجبور بودن سکس بکنن تا بتونن از بار خارج بشن کریسم سوهو رو کرده

واااو کشداری از دهنش خارج شد.
-همچین جاییم هست؟ اهه... منو ببین...
صورت سهونو با دستاش قاب گرفت.
-نفرینت می کنم اگه کایو اونجا نبری و مجبورش نکنی که بکنتت...
عصبی دستای بکو پس زد .
+صد سال سیاه...

-احمقی دیگه... اگه اول بکنتت و طعم بدنتو بچشه بعدش عاشقت میشه.
متاسف به بک نگاه گرد.
+چرا همه چی رو تو سکس می بینی؟!
-چون اگه نبود این همه ادم به وجود نمی اومد.
نفس عمیقی کشید تا روی همون تخت بکو نخوابونه و نکنتش...

بلند شد و از اتاق بیرون اومد.
+بیا بریم طبقه پایین، یه چند تا وسیله هست به درد تو بیشتر می خوره.
دنبال سهون راه افتاد و از راه پله ها پایین رفت.
-چی هست؟!

+صبح که دنبال لباس بودم یه کشوی دیواری رو دیدم که توش وسایل سکس بود.
-باز کار اون برادره...
حرف بکو قطع کرد.
+به برادرم توهین کردی نکردیا...اون فقط ارزوهاشو سر من خالی کرده و وسایلی که خودش دوست داره رو برای من گرفته...

My naughty student👨‍🎓Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin