Part 79 😈👨‍🎓

1.5K 511 118
                                    

لبشو جلود داد و اخمی کرد...
+اگه افریته بودم در عوض باختن تو میخواستم که سس تند روی آلتت بریزم تا جز جز بزنی...
کای چشماشو گشاد کرد و خندید.
-پس شانس اوردم که افریته نیستی...
چشماشو گرد و مظلوم کرد.


+نمیشه این قانون ممنوع بودن لمس مستقیمو برداری؟!
شونه ای بالا انداخت.
-میتونم اشکالی نداره...
با ذوق خندید و گفت:
+واقعا چه خوب ایول. دستشو سمت دکمه شلوار کای برد که نیشخندی زد و گفت:
-ولی منم میتونم لمست کنم...توی جمع دوست داری انگشت بشی؟
خودشو عقب کشید و اخمی کرد...
+نامرد... عوضی...
-عزیزم تو بلد نیستی از ترفندای بهتر استفاده کنی تقصیر من نیست...
دهن کجی ای به کای کرد.


+من ترفندای خیلی خوبی بلدم ولی اینقدر بی حیا نیستم که وقتی ده نفر توی یک دقیقه از کنارمون رد میشن انجامش بدم...
کای اخمی کرد و دستشو کنار صورت سهون گذاشت.
-منم انقدر بی شرف نیستم که بزارم همچین کاری کنی...
به چشمای کای نگاه کرد و صورتشو روی پاهاش کشید.
+یه چیزی بگم؟!
-هوم؟!
+نمیشه این یه دفعه رو ببازی؟!
خیلی سریع گفت:
-نه...


نفسشو آه مانند بیرون فرستاد...
+خیلی خوب پس یه اتاق بگیر...
-پس باختو قبول کردی؟!
بی حس به کای نگاه کرد و گفت:
+نه خیر... میخوام بهت نشون بدم که تحریک شدن بدون لمس یعنی چی...
-پس پاشو...
از روی زمین بلند شد و اخمو به کای زل زد.
کای بلند شد و بشقاب مرغارو برداشت.
با تعجب گفت:
+میخوایی مرغارو هم بیاری؟



حق به جانب گفت:
-به خاطرشون پول دادم بعد بزارمش همینجا؟
روشو از کای گرفت و خسیسی نثارش کرد.
-اوه سهون، خسیس نیستم، فقط نمی خوام پولمو هدر بدم
لبشو جلو فرستاد و به بازوی کای آویزون شد
+همیشه هرجایی که میخوایی خسیس بازی در بیاری همینو میگی...
کای چیزی نگفتم و سمت اتاقا رفت.
+این اتاقا تمیزه؟!
-مگه هنوز دیدمشون؟!
گوشه لبشو چین داد.
+شبانه روز توش سکس میکنن...




کای نگاه چپکی ای بهش کرد و در یکی از اتاقا رو که چراغش سبز بود رو باز کرد.
+خو کثیفن دیگه، چرا چشم غره میری؟!
وارد اتاق شد و در رو بست.
سریع سمت کای رفت و بهش چسبید.
+خوب دیگه... الان من و تو تنها شدیم...
لبخند شیطونی زد و به کای نگاه کرد.
-من نباید این جمله رو بگم؟
+چیکار کنم که ذهنم تاپه بدنم باتم؟ هوم؟!
-هیچ کاری نکن عزیزم من بهت نشون میدم که تو فقط یه باتم واقعی هستی...
لبشو گاز گرفت و به لبای کای خیره شد.
روی پاهاش بلند شد . لبشو بوسید و با دندون کشیدش.



کای آهی کشید و با دستشو لبشو گرفت.
-گاز میگیری؟
+اوهوم، جاهای دیگه ایم بلدم گاز بگیرم...
لبشو دور زبونش کشید و ادامه داد.
+ولی دردت میاد...
کای مرغارو روی میز گذاشت و سمت سهون برگشت.




-دوست داری گاز بگیری هاپو کوچولو؟ هوم؟
نیشخندی زد و روشو از کای گرفت.
نزدیک سهون شد و چون فاصله زیادی با تخت نداشت دستاشو روی سینه اش گذاشت و هلش داد.
سهون با هلی که کای بهش داد، هینی کرد و روی تخت افتاد.
چشماش ناخوداگاه به خاطر ترسی که بهش دست داده بود محکم روی هم فشرده شدن
به جای درد، نرمی فوق العاده ای رو زیرش حس کرد.
چشماشو خمار کرد و سرشو بیشتر روی تخت فشار داد.




My naughty student👨‍🎓Onde histórias criam vida. Descubra agora