مقدمه

2.2K 142 8
                                    

سلام،اسم من نیوشا هست و برای اولین بار میخوام تو واتپد داستان بزارم.
داستان من هم زیام و هم لری هست،امیدوارم دوست داشته باشید و اینکه یه مقدمه کوچولو براتون میزارم....

لیام،من تیکه ای از وجود لویی بودم و لویی تمام قلب من،من برای نجات لو زندگیمو دادم تا یه وقت لویی تو خطر نباشه،دویست سال تنها توی اون جنگل بودم، ولی یادم نبود که ماه همیشه پشت ابر نمیمونه و لویی بالاخره یه روز میفهمه که اینا همش نقشه بوده.....

_من از همه دورگه ها متنفرم چون منو وابسته خودشون میکنن.
_لو یعنی تو الان به من وابسته شدی؟
_اره من عاشقت شدم هری و واقعا نمیدونم چرا
_منم دوست دارم لو
_خفه شو هری تو الان مستی....

OUT OF MIND(L.S)(complete) Where stories live. Discover now