.

335 59 2
                                    

خون از چشماش میبارید و به همه حمله میکرد.
ما وقتی دیدیم غیر قابل کنترله اونو به یه تیمارستان تو لندن منتقل کردیم...قبلا خودمون تیمارستان داشتیم ولی تو اون اتش سوزی سوخت....همه چیزمون سوخت...باورت میشه از اون همه ادم فقط ۲۶۰نفر زنده موندن....لویی ده سال تو تیمارستان بود تا اینکه دکترا بهش شک کردن چون اون هیچ تغییری تو ظاهرش نمیشد هنوزم مثل به پسر ۲۰ساله بود پس ما مجبور شدیم اونو برگردونیم وقتی اون برگشت ما ساختمون مقر رو بزرگ تر کرده بودیم شهر رو دوباره ساخته بودیم و یه جنگم با رزت ها داشتیم که ما بردیم....اون از قبل بهتر شده بود ولی حرف نمیزد،دو هفته خودشو تو اتاق حبس کرده بود ولی یه روز جی کلافه شد نمیتونست لویی رو تو این وضع ببینه به هر حال برادرزادش بود
_برادر زاده؟
کریس لبخند کمی زد و گفت
_جی جی عمه لوییه
_اوه
تنها کلمه ای که از دهنم خارج شد،همه چی داره برام روشن میشه،بیچاره لویی....
_ادامه بده
_جی وقتی از اتاق اومد بیرون لویی رو با خودش اورد،لویی رو دوباره ساخت....لویی یه ادم جدید شد،یه مرد قدرتمند که هیچ کس قدرت مقابله باهاش رو نداشت،اون سی سال فقط تمرین میکرد و قوی تر میشد طوری که تونست چیزای جدیدی رو تو قدرتش کشف کنه،اون تو جنگ ما با گرگینه ها خودش به تنهایی نصف اونا رو نابود کرد تمام جهان اون رو به پسر جهنمی میشناسن....
باورش سخته لویی همچین ادمی باشه،شاید من باهاش خیلی در ارتباط نباشم ولی....اوف این غیر قابل هضمه...
یکی از سوالایی که ذهنمو درگیر کرده بود رو ازش پرسیدم
_چرا میخواستین منو از لویی قایم کنید؟
_بعد از اون اتفاق هیچ کسی با یه انسان رابطه برقرار نکرد چون اینو بد میدونستن و اینکه ما فکر میکردیم لویی قطعا تو رو میکشه واسه همین میخواستیم قایمت کنیم....ولی وقتی عکس العمل لویی رو نسبت به تو دیدیم به معنای واقعی هم هنگ بودیم هم وحشت زده
پوزخند زدم یه جورایی احساس افتخار میکردم که من اولین کسیم که جلوی لو وایساده ولی یهو یادم به یه چیزی افتاد
_کریس، زین بعد اون اتفاق چی شد؟
_اون رو به جنگل تبعید کردن،هیچ کس حق ارتباط باهاشو نداره و اونم حق خارج شدن از اونجا رو نداره....
_پس واسه همین بود باربارا نمیزاشت من برم تو جنگل
_کسی نمیدونه اون زندست یا نه اخرین نشونه ای که ازش دیدن مال ۲۰ساله پیشه
بعد یه پوزخند زد و ادامه داد
_که به لوک حمله کرده بود و اونو در حد مرگ زده بود😏
خوب مثل اینکه فقط من نیستم که از اون بلوندی بدم میاد....

OUT OF MIND(L.S)(complete) Where stories live. Discover now