.

172 19 4
                                    

د.ا‌.د هری
_هرییی
_گرینییی
_هزولک من
_هرووولد
دستمو گذاشتم رو دهن لویی تا خفه بشه ولی دستمو لیس زد،چشمامو باز کردم و دستمو از روی دهنش برداشتم و مالیدم به لباسش
_چه مرگته سر صبحی
با چشمای گرد شده و قیافه مظلوم نگاه کرد،لبمو لیس زدم و نگاش کردم
موهاش هرکدوم یه طرف رفته بود،لباش پف کرده بود و با چشمای ابی خوشگلش زل زده بود بهم
_چیه کیتن؟
لبشو کج کرد
_من کیتن نیستم
نیشخند زدم و سمتش چرخیدم
_تو فقط یه دم و دو تا گوش‌کم داری تا تبدیل به یه گربه کوچولو سکسی بشی
چشماشو چرخوند
_اگه من گربم پس تو چی هستی؟
_من شیرم و اینطوری تو رو میخورم
سمتش حمله کزدم و خودمو انداختم روش و شروع به گاز کرفتن گردنش کردم
لویی پاهاشو تو هوا تکون میداد و جیغ میکشید
پاهاشو محکم گرفتم و یه بوسه محکم رو لباش نشوندم،با یه لبخند نگام کرد،این پسر پرستیدنیه حالا که فکر میکنم واقعا به همه حق میدم که عاشقش باشن
لبمو بردم کنار گوشش و بوسه ای روش گذاشتم
_میدونی لو من خوشبخترین موجود روی کره زمینم چون بااینکه همه روی تو کراش دارن ولی تو مال منی فقط مال من
لویی اروم خندید و دستشو برد لای موهام و با نیشخند گفت
_ولی من از تو خوشبخت ترم چون دوست پسری دارم که فکر میکنه با داشتن من خوشبخترینه
جفتمون خندیدم،بوسه نرمی رو گونش گذاشتم
_عاشقتم لو
_هیچ وقت ترکم نکن
_تا قیامت حتی اگه خودت بخوای ولت نمیکنم
_هیچ وقت ازت جدا نمیشم
_از دستم خلاص نمیشی عشقم
_از دستم خلاص نمیشی عشقم
د.ا.د سوم شخص
اونها ساعت چهار صبح به همدیگه قول دادن تا اخرش باهم باشن در حالی که خبر ندارن اخر اونا میتونه خیلی نزدیک باشه،خیلی خیلی نزدیک....

OUT OF MIND(L.S)(complete) Where stories live. Discover now