.

229 34 1
                                    

د.ا.د زین
رفتم سمت ابشار،صورتم رفت تو هم.....اون دیگه کیه بقل دسته کارا؟پشتش بهم بود و نمیتونستم صورتشو ببینم...یه کت چرم گربه ای(یه نو ع کته که جرواجر نمیشه_گرگینه ها میپوشنش تا وقتی به گرگ تبدیل میشن لباسه پاره نشه😐✋)با شلوار مشکی پوشیده بود.
از پشت درختا درومدم و اروم به سمتشون رفتم....کارا با دیدن من یه نیشخند زد و بلند گفت
_بالاخره زین مالیک اومدن....منتظرتون بودیم
اشتون و اون پسره سرشونو برگردوندن و من تونستم صورتشو ببینم.....خواهش میکنم بگید که دروغه...بگید که من شرطو نباختم😭😭بگید که اون لیام جیمز پین نیست...بگید که من نباید با کارا به گی کلاب برم😭😭
اشک تو چشمام جمع شده بود
کارا نیشخند گنده تری زد و گفت
_لیام برای تحقیقات درباره حیوانات و حشرات بومی این جنگل اومده و من چون میدونستم تو خیلی دربارشون میدونی گفتم بیایم پیش تو....نترس لیامم به کسی درباره این قرار ملاقات چیزی نمیگه..ما هم باهاش اومدیم که از خطر دورش کنیم😁😏
چشم قرنه ای به کارا رفتم و یه نگاه ترسناک به لیام کردم،اون خودشو به اشتون چسبونده بود ولی قیافه مغرورانه خودشو حفظ کرده بود...مغرور کیوتی😏
با صدای رسا طوری که انگار نه انگار مثل چی ترسیده گفت
_سلام...فکر کنم منو بشناسید...
نذاشتم حرفشو ادامه بده و با نیشخند گفتم
_مگه میشه شما رو نشناسم شاهزاده...درسته زمان طولانی از اخرین دیدارمون گذشته ولی هر چی باشه من دو روز بی وقفه ازتون مراقبت میکردم،یادتونه؟
فلش بک_د.ا.د زین
دندون نیشمو رو گلوش کذاشتم و ا وم گفتم
_میدونی...به نظر خونت خیلی خوشمزه میاد...
اون لرزید ولی با صدای صاف همیشگشی گفت
_پدرم نابودت میکنه
سرمو از گردنش دور کردمو جلوی صورتش گرقتم،نیشخندی زدم و گفتم
_اوه عزیزم منم دقیقا همینو میخوام ولی متاسفانه بهم نمیدنش
اون اخم کرد و گف
_منظورت چیه؟
صورتمو جلو تر بردم،طوری که نفساش به صورتم میخوردم
_من چیزی برای از دست دادن ندارم....تو رو هم گروگان گرقتم تا یه مدت سرم گرم باشه...به هر حال منو که نمیکشن
اون با چشمای گرد شده گفت
_تو....تو دیوونه ای؟
اروم خندیدم و گفتم
_اینو همه میدونستن...عجیبه که تو نمیدونی،پرنس




OUT OF MIND(L.S)(complete) Où les histoires vivent. Découvrez maintenant