.

214 35 2
                                    

د.ا.د لیام
لبه رود خونه نشستم،گیجم،منظور زین چیه؟
یعنی چی من انتقاممو گرفتم؟
کاغذو با عصبانیت پرت تو اب...اون عوضی من و گیج کرد،اصلا کدوم قبرستونی رفته؟چرا اونا نمیان؟
گوشیمو دراوردم و شماره اشتونو گرفتم ولی جواب نداد،شماره کارا رو هم گرفتم اونم جواب نداد.اینا دیگه چرا جواب نمیدن؟
گوشیمو پرت کردم رو زمین،همون موقع کارا اومد
به حالت عادی درومد،با عصبانیت گفتم
_چرا تلفنتونو جواب نمیدین؟
کارا با چشمای گرد شده گفت
_تو فقط یه بار‌زنگ زدی و من هم چون نزدیک بودم برنداشتم
چشم قرنه بهش رفتمو گفتم
_اشتون کجاست؟اون چرا برنداشته؟
کارا انگشتاشو تو هم گره زد و گفت
_اون خوب خیلی خوب نیست
اخم کردمو گفتم
_چشه؟
_اون فکر میکنه تو میخوای تحویلمون بدی،لیام تحویلمون میدی؟
چشمامو چرخوندم و گقتم
_نه،نمیدم
کارا پوفی کرد و با یه لبخند گنده نگام کرد بعد پرسید
_زین کجاست
با عصبانیت گفتم
_قبرستون..من چه میدونم
بعد به حالت گرگ درومدم که یعنی بریم اونم تبدیل شد و ما به سمت خونه حرکت کردبم.
د.ا.د هری
روی مبل نشسته بودیم تا بالاخره خانوم بازرسیسون تموم شد،اومد جلومون وایساد و گفت
_من بازرسیمو تموم کردم و میخوام برم...البته استایلز رو هم میخوام با خودم ببرم
اخم کردم و پزسیدم
_برای چی؟
اون با لحن سرد ادامه داد
_به هر حال اون چه بخواد موقتی اینجا باشه چه داعمی..باید مرکز رو از نزدیک ببینه.
لویی عصبی گفت
_بعد خودم میارمش
کارداشیان داد زد
_روی حرف من سرپیچی نکن تاملینسون
لویی اومد حرف بزنه که دستشو گرفتم،اروم گفتم
_یه لحظه..الان برمیگردیم
بعد سریع لویی رو با خودم ته سالن کشیدم.
اون با عصبانیت گفت
_هرزه..عمرا بزارم ببرتت
با تعجب پرسیدم
_مگه اونجا چی هست؟
دستی به موهاش کشید و گفت
_اونجا وحشتناکه...فکر میکنی برای چی همه رو یه بار میبرن اونجا؟تا بترسوننشون که اونا کار خطایی نکنن
پوفی کردم...واقعا همه چی مزخرفه.
گفتم
_مشکلی نیست من میرم
_پس منم باهات میام
سرمو تند تند تکون دادم و گفتم
_نه لو خودم میرم...اصلا از کی تا حالا تو نگران من شدی؟تو باید با اما برید دنبال اون پسره،من میتونم از پس خودم بر بیام
لویی سرشو کج کرد و گفت
_مطمعنی؟
سرمو تند تند تکون دادم..

_خوب هری هر چی نیاز بود برداشتی؟
چشمامو چرخوندم و گفتم
_دیوونم کردید،اره برداستم
لو محکم بقلم کرد و بقبه هم باهام دست دادن،با کارداسیان سوار ماشین شدم و ماشین حرکت کرد،از پست شیشه به بچه ها خیره شدم و اونا هم برام دست تکو....وات د فاک؟
اون لویی بود داشت گربه میکرد؟تا اومدم بیش تر دقت کنم ماشین پیچید....

OUT OF MIND(L.S)(complete) Where stories live. Discover now