OUT OF MIND(L.S)(complete)

.

فینیش فلش بک_د.ا.د زین
بهش نزدیک شدم و گفتم
_البته الان جذاب تر به نظر‌میاید پرنس...شاید به خاطر اینه که گیاه خوارید،نه؟
وبعد یه پوزخند تحویلش دادم....پسره احمق...اخه کدوم گرگینه ای گیاه خواره؟خیر سرش قراره چند سال دیگه هم که بابای نکبتش مرد پادشاه گرگینه ها بشه😒حتی فکرکردن بهشم خنده داره
اون سرشو انداخت پایین و گفت
_فکر کنم بهتر باشه تحقیقاتمو زود تر شروع کنم تا زود تر بریم
اشتون از کولش یه بسته شیرینی لیمو و برگ امپیلو دراورد...اه اه این شیرینی ها مذه گه میدن با اون قیافه چندششون...شبیه  دستشویی شیره😑
صورتم و کردم تو هم ،سوالی نگاش کردم،یکم من و من کرد و در اخر با یه لبخند گنده گفت
_اینا رو اوردم اول بخوریم بعد بریم تو جنگل
با تعجب‌ گفتم
_یه دقیقه صبر کن ببینم....شما میخواید الان برین😳
سه تاشون سرشونو تکون دادن.
اونوقت من میگم اینا یه تختشون کمه،شما بگید نه.اخه این موقع شب جز جغد هیچ موجودی این بیرون نیست😑
کارا یه شیرینی گذاشت تو دهنشو گف
_مشکلش چیه؟
پوکر گفتم
_اخه منگل...الان کدوم موجودی اون بیرونه
لیام شیرینی که برداشته بود و گذاشت تو ظرف و گفت
_منظورت چیه؟
روی زمین نشستم(باید بگم اونا هم نشسته بودن)چشمامو چرخوندم و گفتم
_یعنی اینکه باید تا صبح صبر کنید تا حیوونا بیان بیرون
لیام یه نگاه کشنده به کارا و اشتون انداخت،کارا مظلوم نگاش کرد و اشتونم خودشو به شیرینی خوردن مشغول کرد،من که میدونم این دو تا فقط برای اینکه شرطو ببرن و منو بدبخت کنن😒
رو به کارا و اشتون گفتم
_این زهرماری رو اگه میخواید بخورید گورتونو گم کنید برگردید شهر...حوصله دردسر ندارم
بعد رو به لیام کردم
_و تو شاهزاده فکر کنم بعد یه قرن و خورده ای بتونی از خودت مراقبت کنی...و تازه نگران نباش من کاری به کارت ندارم
د.ا.د لیام
_و تو شاهزاده،فکر کنم بعد یه قرن و خورده ای بتونی از خودت مراقبت کنی...و تازه نگران نباش من کاری به کارت ندارم
زین اینو گفت و نیشخند زد،مرتیکه عوضی،فکر کرده من جلوش کم میارم،به زبون خودمون به کارا و اشتون گفتم
_شما دو تا برید تا بعدا خودم حسابتونو برسم و تو کارا....فقط دعا کن زنده بزارمت،حالا گورتونو گم کنید برید تا همینجا نکشتمتون
اون دو تا سریع از زین خداحافظی کردن و رقتن...حالا من موندم و زین مالیک،کسی که تمام عمرم و گذاشتم تا بتونم شکستش بدم و مقابلش وایسم....