.

199 24 1
                                    

د.ا.د نایل
تمام دیوارا با عکسای خون‌اشام های معروف طلا‌کوب شده بود و وسط سالن یه اوستر بزرگ وصل بود که به جای لامپ پر شمع بود اما کل سالن و روشن کرده بود.
قسمتی از سالن و مبل های قهوه‌ای رنگ تختی چیده بودن و طرف مقابلشم یه میز بزرگ چوبی بود که دورش پر صندلی به شکل میزه بود،بی نظیر نیست؟
کارا یه سوت بلند زد،دستشو گذاشت دور گردن یکی از همون دو تا پسرا که موهای فرفری داشت و گفت
_اینجا محشره،هی اشی مشی تو میدونستی همچین جایی وجود داره؟
اون پسری که کارا بقلش کرده بودیا همون اشتون،دستشو گذاشت دور کمر کارا انداخت
_به نظرت به قیافه من میخوره تا قبل اینکه بیام اینجا خبر داشته باشم.
کارا متفکر نگاهی بهش‌کرد
_حالا که فکرشو میکنم مغزتو گنجایش نداره.
اون یکی پسره دست اشتونو گرفت و از دور کمر کارا برداشت بقلش کرد و گفت
_هوی درست حرف بزن مار کوچولو عشق من خیلی هم باهوشه.
لویی صورتشو جمع کرد
_واقعا نمیفهمم پسر به این گلی،ماهی
به اشتون اشاره کرد
_چطور عاشق اخلاق کیری تو شده؟
اون پسر بلوندیه اخم کرد ولی بعد با پوزخند گفت
_همونطور که هری عاشق تو دیوونه شده.
د.ا.د شخص سوم
قطعا بکی از بدترین خصوصیت های لوک اینه که فکر نکرده حرف میزنه و الانم یه گند بزرگ زد چون لویی همیشه از این کلمه متنفر بوده چون یه زمان صفتش بوده.
هری نگاهی به لویی کرد،صورتش ترکیبی از ناراحتی و عصبانیت داشت.
هری با عصبانیت سر لوک داد زد
_لوک فقط از جلوی‌چشمام گم شو تا کار نیمه تموم اون روزمو تموم نکردم.
اشتون و نایل و کارا و زین با گیجی نگاه هری کردن،اوه البته که اونا نمیدونن دکمه استپ لویی کلمه دیوونه یا تیمارستانیه یا هر چیزی از قبیل اینه،بزار دقیق تر بگم شما کافیه یکی از این کلمه ها رو به لویی بگید تا اون سرجاش خشکش بزنه و بره تو اون چاله تاریک،به همون جایی که شکنجش میکردن مثل روزایی که نیزه نقره داغ میکردن و رو زبونش میزاشتن یا زمانی که یه سطل ماهی پایارا رو زیر پاش میذاشتن و پای لویی رو داخلش میبردن،هر دفعه وقتی پاشو از تو اب درمیوردن چیزی به جز استخون ازش نمیموند ولی بازم پاهاش شکل میگرفت،خوب اینا بخش کوچکی از اون مکان به اصطلاح تیمارستانی هست که لویی رو به دستور کارداشیان فرستاده بودن البته لویی هیچ وقت اینا رو به هیچ کس‌نگفت....
لوک با سرعت رفت و وارد تونل‌ شد و اشتونم سریع پشتش رفت و پشت اونم کارا رفت.
هری اروم سمت لویی رفت و دستشو گرفت
_لو
لویی بدون اینکه حالت چهرش تغییر کنه سرشو سمت هری چرخوند،هری تا قیافه لویی رو دید بدون توجه به بقیه خم شد و لب لویی رو عمیق بوسید،اون توجه نکرد به چهره متعجب مایکل،توجه نکرد به لبخند ملیح باربارا،توجه نکرد به اشک و لبخند جیجی و اون حتی به زین که سریع نگاهشو از اونا گرفتم توجه نکرد و فقط لویی رو بوسید تا از اون حالت درش بیاره.
اروم کشید عقب و به لویی نگاه کرد که لپاش گل انداخته بود،قطعا کیوت تر از این لحظه وجود نداره که لویی جلوت وایساده باشه و از خجالت لپاش گل انداخته باشه و لباشو گاز گرفته باشه،کاریم به پاش که هی‌عقب جلوش میکنه ندارم.
هری لبخند زد و اروم گفت
_خوبی؟
لویی‌سرشو تکون داد
_اره
کریس اروم گفت
_فکر کنم بهتر باشه فردا درباره همه چیز‌صحبت کنیم،بیاید شما دو نفرو ببرم به اتاقتون
هری سرشو تکون داد و موافقت کرد
_اره امروز به اندازه تمام عمرم راه رفتم
د.ا.د کارا
پشت سر اشتون رفتم بیرون و از پشت دیوار نگلشون کردم،اشتون لوکو سمت خودش برگردوند و با عصبانیت گفت
_لوک این چی بود گفتی،ناراحتش کردی...اه خدای من تو چرا قبل حرف زدن فکر نمیکنی.
لوک لبشو گاز گرفت
_حواسم نبود فقط میدونی چون ازش بدم میاد نمیتونم جلو دهنمو بگیرم
سرشو انداخت پایین،اشتون با اخم نگاش کرد،یه پوزخند زد
_تو از اون بدت نمیاد اگه بدت میومد نقشه نمیکشیدی که باهاش بخوابی
لوک اخم کرد
_اون مال قبلا بوده
_مال هر موقع بوده و قبول کن لوک همگینز تو به لویی حسادت میکنی
لوک داد زد
_من به اون فسقلی حسادت نمیکنم
اشتون بلند تر داد زد
_چرا میکن،تو از این متنفری که نتونستی بدستش بیاری...تو حتی از هری و زینم فقط به خاطر اینکه لویی‌دوستشون داره متنفری
لوک یه قدم رفت عقب و با عصبانیت گفت
_پس تو این مدلی فکر میکنی ایروین،فکر میکنی من همزمان که با تو‌ام اونو دوست دارم...واقعا برات متاسفم که هنوز‌ دوست پسرتو نمیشناسی و اینکه من اگه اونو دوست داشتم هیچ وقت جونمو به خطر نمینداختم تا تو رو از اون جهنم نجات بدم
اینو گفت و سریع از بقل دستم رد شد،اشتون همون جا رو زمین نشست و با ناراحتی به دیوار خیره شد
اروم رفتم سمتشو بقل‌ دستش نشستم
_اش
_اون لعنتی فکر میکنه من نمیشناسمش ولی من خوب میشناسمش..
موهاشو محکم کشید
_اوه گاد اون منظور من و بد برداشت کرد،فاک
سریع بلند شد و از بقل دستم رفت،همه چی مزخرفه

OUT OF MIND(L.S)(complete) Where stories live. Discover now