.

194 22 1
                                    

د.ا.د لیام
_رسیدیم قربان.
سه تامون از ماشین پیاده شدیم،جوزف و مک پشت سرمون اومدن،من نمیفهمم ما میتونیم از خودمون نگهداری کنیم این دو تا قول‌کشن برای چی همیشه پشت سر ما میان.
وارد سالن شدیم و من دوباره قیافه نکره اون هرزه،کارداشیان رو دیدم.
_سلام بر شاهزاده های همیشه پیروز ،چه خبرا؟شاهزاده کوچک خبرای بدی به گوشم رسیده،الان خوبید؟
سرمو تکون دادم و اروم گفتم
_بله خوبم..ممنون.
_دنبالم بیاید.
لی‌ان کامل بهم چسبید،اون خیلی از اینجا خوف داره.
دستمو دور کمرش گذاشتم و با همدیگه دنبال کارداشیان رفتیم.
نیک یه نگاهی بهم کرد و رفت جلو شروع به حرف زدن با کارداشیان کرد.
اروم خم شدم و دم گوش لی‌ان گفتم
_میتونی حواس مک و جوزف پرت کنی؟
اروم سرشو تکون داد،از بقلم اومد بیرون و اروم تر راه رفت تا به اون دو تا برسه‌.
وقتی‌وترد راه رو اتاقا شدیم،نگاهی به دو‌ور کردم،هیچ کس حواسش به من نبود.
اروم اروم از راه رو خارج شدم و سمت اتاقی که کایلی همیشه توشه حرکت کردم.
اروم در زدم.
_بیا تو
در و باز‌کردم،روی‌تختش نشسته بود و موهاشو شونه میکرد.
تا منو دید جیغ زد و دوید سمتم،محکم بقلش کردم.
_سلام کای
_لیام خدای من خیلی نگرانت بودم.
از خودم جداش کردم و با لبخند گفتم
_من خوبم کای،تو خوبی؟
اروم گریه کرد و گفت
_کندال...
دوباره کشیدمش تو بقلم،سرشو بوسیدم و گفتم
_متاسفم کایلی ولی درستش میکنیم،همه چیزو درست میکنیم.
نگام کرد،با دستش اشکاشو پاک کرد.
_چطوری؟
_دوره کارداشیانو تموم میکنیم،کندالم همینو میخواست،کمکمون میکنی؟
اروم سرشو تکون داد و پرسید
_چطوری میخوای نابودش کنی؟
_باید هممون متحد بشیم،لویی خودش میدونه
_تاملینسون؟
_اره حالا باید هرکی‌رو که میدونیم باهامون میاد مطلع کنیم تا بتونیم یه نقشه خوب‌بکشیم.
موهاشو زد پشت گوشش و سرشو تکون داد

OUT OF MIND(L.S)(complete) Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang