.

223 35 2
                                    

ادامه فلش بک
با همدیگه سریع رفتیم بیرون و دو ثانبه بعد سنگ اومد بالا.
زین دستمو گرفت و گفت
_لیام تو همین الان میتونی برگردی خونت..
پوفی کردم و گفتم
_زین مالیک من میخوام بیام...حداقل یه بار شده میخوام یکم تو زندگیم تفاوت بوجود بیاد.
دروغ از این مزخرف تر نمیتونستم بگم،من فقط نگرانشم و این واقعا مسخرست چون اون قطعا خیلی قویه.
اون یه نگاهی بهم کرد و گفت
_باشه پس دنبالم بیا.
با همدیگه از پشت کوه رد شدیم و وارد جاده اصلی شدیم.
_شماره کارا رو بگیر و گوشیو بهم بده.
منم سریع شماره رو گرفتم و گوشی‌رو دادم بهش.
_الو کارا
_اره منم زین
_اروم باش به ثانیه.
_ببین من هر چی به لیام میگم برگرده اون میخواد با من بیاد..
_خوب‌میگی من چکار کنم
_خفه شو کارا
_اون خونه مخفیه بود نزدیک لندن
_حالا همون گل فروشیه
_اره،اره
_ادرسشو برام بفرست
_خفه شو کاری که میگم و بکن.
_افرین دختر خوب
تلفنو قطع کرد و گوشی رو بهم داد.
_کارا الان ادرسو برات میفرسته.
همون موقع گوشیم لرزید.
اون نگاهی به ادرس کرد و بعد منو سفت چسبید.
احساس گرمای زیادی کل تنمو گرفت،خیلی عجیب بود.
اون به سرعت حرکت کرد به ناکجا اباد.
فینیش فلش بک_د.ا.د لیام
من و زین کنار هم روی تخت نشسته بودیم که چشمم دوباره به تتو هاش افتاد،گفتم
_پس این تتو ها رو هم وقتی که میومدی بیرون زدی.
اون نگاهی به دستش کرد و گفت
_اره
بعد یه نبشخند گنده زد و گفت
_تو فکر‌یه تتو جدیدم هستم.
یه ابرومو دادم بالا و پرسیدم
_چی؟
اون تا اومد جواب بده در باز شد و کارا اومد تو.
نفس‌عمیقی کشید و گفت
_اشتونو گرفتن،اشتونو گرفتن
با چشمای گرد شده پرسیدم
_برای چی؟
یه نفس عمیق کشید و گفت
_مثل اینکه میخوان همه اون برنامه هارو تموم کنن زین.
با اخم نگاهی به صورت رنگ پریده زین کردم و پرسیدم
_کدوم برنامه ها؟
کارا اومد جواب بده که در با شدت باز شد،هر سه تامون به حالت دفاع درومدیم که با یه پسر ریزه میزه روبه رو شدیم ولی صورتش معلوم نبود.
_تو کی هستی؟
اون یه قدم اومد جلو و من صدای قطع شدن نفس کارا و زینو شنیدم.
اون پسر با قیافه شکه به ما خیره شده بود و ما هم هیچ حرکتی نمیکردیم تا اینکه کارا با تته پته گفت
_لو..لویی
اون پسره_لویی به زین خیره شده بود و هیچ کاری‌نمیکرد،نگاهی به زین کردم که چشماش پر اشک شده بود،اینجا چه خبره؟

OUT OF MIND(L.S)(complete) Where stories live. Discover now