Part Ninety-Three

695 60 14
                                        

اين قسمت اسمات +١٨ داره
اگه دوست نداريد لطفا نخونيد :)❤️

..................

هري دستش رو بالا اوردو انگشت شستش رو روي لبم قرار دادو من خجالت و احساس مقاومت مسخره اي كه داشتم رو كنار گذاشتمو به اون قدرتي كه توي بدنم حس ميكردم اجازه دادم همه چيز رو در دست بگيرم! پس به آرومي زبونم رو به انگشت هري زدمو بعد بين لب هام نگهش داشتمو اين باعث شد چشم هاش روي لب هاي من بمونه اما بعد از چند ثانيه اون دستش رو پايين تر بردو چشم هاش رو دنبال انگشت هاي كه از گردن،ترقوه ام و بعد چاك سينم رد شدن راه انداخت! اما همين كه خواست سينه ام رو لمس كنه كمي شونه هاش رو به عقب هول دادمو بعد از يه نيشخند به تعجبي كه كرده بود با يه حركت ديگه اون رو روي مبل نشوندمو كه اين باعث ميشد فكر كنم انگار هزاران بار باهم سكس داشتيم! اما من اين زوئي رو دوست دارم،اين زوئي با اعتماد به نفس كه كمي وحشي شده! كمي؟نه شايد بيشتر از يكم
به صورتش كه كمي قرمز شده بود خيره شدمو بعد موهام رو تكون دادمو سمت پنجره ي بزرگي كه اونجا قرار داشت رفتمو شنيدم كه هري گفت
"چي كار ميكني؟بيا اينجا چون اون پنجره هيچ اهميتي نداره"
صداش بم تر از قبل شده بودو اين حتي همه چيز رو سكسي تر ميكرد اما من به جاي اين كه به حرف هاش اهميتي بدم پنجره رو باز كردمو گذاشتم باد به درون خونه بوزه! با اين كه خودم كمي سردم ميشد اما دوستش دارم!
برگشتمو سمت هري قدم برداشتمو وقتي ديدم گوشه ي لبش بالا اومد رضايت رو تو خودم حس كردمو كمي خم شدم تا صورتم رو جلوي صورتش بگيرمو اونوقت گفتم
"براي يه چيزه جديد آماده اي؟"

"شوخيت گرفته؟"
به آرومي خنديدو خواست دستم رو بگيره و فهميدم دوست داره رو پاش بشينم اما من كمي خودم رو عقب كشيدمو با لبخندي كه روي صورتم بود گفتم
"نوپ استايلز! من ميخوام خوش حالت كنم،تو خوش شانسي"
هري لب هاش رو خيس كردو بدون اين كه حرفي بزنه صورتش رو جلو اورد تا لب هام رو ببوسه اما با اولين لمس كوچك عقب رفتمو كاري كردم تا اذيت بشه ولي به جاش پاهام رو بلند كردمو دو طرف بدنش گذاشتمو تا جايي كه ميتونستم بهش نزديك شدمو صداي هري كه اسمم رو زمزمه كردو فقط به گردن و سينه هام، يا حتي پاهاي لختم كه فقط با يه جفت كفش پاشنه بلند و لايه ي نازكي از شورت پوشيده شده بود نگاه ميكرد شنيدم
به آرومي كتش رو در اوردمو بعد از باز كردن كروات خوشگلش دستم رو روي گردن سفيدش كشيدمو اولين دكمه ي پيرهن مردونه اش كه حسابي بهش ميومد رو باز كردمو گفتم
"من واقعا عطرت رو دوست دارم"
و بعد همون طور كه به باز كردن ادامه ي دكمه ها مشغول بودم سرم رو توي گردنش فرو كردمو با اون رژ لب قرمز روي گردنش بوسه زدمو مارك گذاشتم و برخورد زبونم به زير گوشش باعث شد بگه
"لعنتي! تو حسابي داري منو اذيت ميكني"
با هردو دستش پهلوهام رو گرفتو خواست من رو روي خودش بكشه و بالا ببره اما همون موقع بود كه من آخرين دكمه رو هم باز كردمو سريع از روي پاهاش بلند شدمو يكم فاصله گرفتم!

It's ZoeyWhere stories live. Discover now